حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به امام مجتبی(ع) ویژۀ ایام تخریب بقیع به نفس حاج محمدرضا طاهری

روضه و توسل به امام مجتبی(ع) ویژۀ ایام تخریب بقیع به نفس حاج محمدرضا طاهری

    وقتی از بغض هوا دور و برم سنگین است شبنمِ اشک به مژگانِ ترم نزدیک است میکشم منتِ زهری که به دادم برسد آنقدر سایۀ غربت به سرم سنگین است   *خوش به حال اون چشمی که امشب برا امام حسن اشک باره .. گفت وارد شد تو خونۀ فاطمه دید امام مجتبی و ابی عبدالله دارن با هم زور آزمایی میکنن .. رسول خدا نگاه کردید ، باباش داره میگه جانم حسین .. مادرش میگه جانم حسین .. یه وقت دیدن پیغمبر میفرماید جانم حسن .. مادر معترض ؛ باباجان شما خودتون به ما فرمودین بچۀ کوچک تر سزاوارِ تشویقِ .. چه طور داری داداش بزرگه رو تشویق میکنی ؟!..فرمود فاطمه جان دیدم باباش میگه حسین .. تو میگی حسین .. نگاه کردم دیدم همه ملائک تو آسمون دارن میگن حسین .. دیدم پسرم حسن غریبه ...   سینۀ تشت تحمل نکند حق دارد آنقدر روضۀ داغِ جگرم سنگین است محنت و داغ چهل سال چنان پیرم کرد کولۀ آه به وقتِ سفرم سنگین است   *گفت آقا من باباتم تو این سن دیده بودم ، اینطور محاسنش سفید نشده بود ؟!.. فرمود اگه اون چیزی که من دیدم بابامم دیده بود زودتر از من محاسنش سفید میشد ..*   دوستانم همه از من بدشان می آید *بعضی ها رو آقا یواشکی میکشید کنار ، یکیش حجر بن عدي بود (شهید شد تو راه امیرالمومنین فرمود تو که دیگه از مایی تو چرا با کنایه با ما حرف میزنی ..) همه طعنه ها یه طرف .. همه زخم زبان ها یه طرف اما :   دوستانم همه از من بدشان می آید طعنۀ قنفذ و سب پدرم سنگین است   *برا امام حسن باید داد بزنی .. چون این آقا یه بار نتونست داد بزنه .. همه ش زانوهاشُ بغل میگرفت .. هی زیر لب میگفت بد زد نانجیب ..*   نگذارید چُنین حسرت مُردن بکشم من بمانم به خدا دردسرم سنگین است جگرم مثل فدک ریخته صد تکه شده سینه ام را نفس پُر شررم سنگین است   *از اینجا دیگه روضه خیلی سخته من از سادات معذرت می خوام .. از امام زمان معذرت می خوام .. خودش فرمود عبدالزهرا چرا روضۀ ما رو نمی خوانی؟ گفت آقا من یه عمرِ غلام و نوکر و روضه خوانِ شمام هرچی از روضۀ شما به من رسیده من خوندم .. مسموم کردن شما رو گفتم ، پاره هایِ جگر داخلِ تشت رو گفتم .. تیرباران کردنِ بدن رو گفتم .. فرمود عبدالزهرا همه اینا که گفتی روضۀ من هست اما روضۀ ما اهل بیت اون ساعتی بود که دستم تو دستِ مادرم .. تو کوچه ها داشتم میومدم ..*   مثل مادر که به کوچه دهنش خونی شد چقدر خوب دهانِ حسنش خونی شد ..   امام رضا علیه السلام فرمود بچه هایِ ما مو به مو از بزرگترایِ ما ارث بردن .. بگم صدا گریه ت بلند شه؟!.. گوشۀ خرابه وقتی سرُ آوردن تا دست کشید رو این لبایِ بابا گفت لبایِ تو خونی باشه لبایِ رقیه سالم؟؟؟ دیدن دستشُ مشت کرد .. هی تو دهانِ خودش میزنه ..   شب و روزش شده با غم سپری راحت نیست و چهل سال فقط خون جگری راحت نیست گیر افتادن در آتش و لج بازیِ میخ راحت نیست دیدنِ روسریِ شعله وری راحت نیست آه مادر .. مادر .. تاولُ گونۀ انسیۀ حورا ، ای وای به خدا سوختن مویِ سری راحت نیست آه با داس و تبر رو به سویِ یاسِ کبود دیدنِ حملۀ سیصد نفری راحت نیست ..   *اگر این است تاثیر شنیدن...شنیدن کی بود مانندِ دیدن ..چند جا امام حسن دید مادرشُ دارن میزنن ..*   کدوم خانم! کدوم خونه رو میگی روضه خوان؟ کدوم سیلی! کدوم کوچه رو میگی روضه خوان؟ کدوم صورت! کدوم مادرُ میگی روضه خوان؟   چشمایِ اهلِ آسمون تر بود ، ای وای .. دستِ حسن تو دستِ مادر بود ، ای وای .. یه شهر روبه رویِ کوثر بود ، ای وای .. مدینه هست شهری که ، به اشکا میخندن همون جا که مردا ، به زن راه میبندن .. گفت : بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیشتر رسیدُ و رَهَم بیشتر گرفت .