حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه امام حسین علیه السلام_شب عاشورا_حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین مومنی

روضه امام حسین علیه السلام_شب عاشورا_حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین مومنی

جنایتی که در کربلا رقم خورد؛اسلام اجازه نمیده این جنایت و این معامله رو با کافر حربی بکنی.کافر حربی کیه؟کسی که اومده به جنگ با مسلمونا و میخواد خون مسلمونا رو بریزه.کافر ذمی داریم که در ذمه ی مسلموناس و کافر حربی داریم که درصدد فرصت میگرده که خون این مسلمونو بریزه.حالا این مسلمون اگر بخواد به جنگ کافر بره باید قوانینی رو رعایت بکنه،تمام این قوانین فردا زیر پا گذاشته شد؛یعنی چی؟!یعنی بلایی که تو کربلا سر ابی عبدالله الحسین علیه السلام آوردن اسلام اجازه نمیده این بلا رو حتی سر کافر بیاری‌.سخت ترش رو بگم؛خیلیا ممکنه تعجب بکنند؛درسته! نحوه ای که ابی عبدالله رو سر بریدند و به شهادت رسوندند اسلام میگه اگر خواستی گوسفندی رو سر ببری حق نداری اینگونه سر ببری.در زمان جاهلیت وقتی میخواستند یه قوچی رو بکشند؛تو یه قفسی مینداختند؛هی با نیزه این طرف اون طرفش میزدند؛هی با خنجر بهش میزدند یا تو چاله مینداختند با سنگ با چوب بهش میزدند تا بمیره؛به این میگن قتل صبر.اسلام که اومد گفت دیگه حق ندارید حیوونا رو اینجوری بکشید.اگه میخواید گوسفندی،قوچی رو سر ببرّید،با چاقوی تیز چهارتا رگ رو اول بگیرید و اینجوری سر ببرید.آدابی داره سر بریدن،همین جوری نباید چیزی رو سر ببرید.امام صادق علیه الصلوه والسلام فرمودند:جد ما امام حسین علیه السلام رو تو کربلا با قتل صبر کشتنش؛یعنی او را دوره کردند؛به صور مختلف؛من چند تا از این قوانین رو که در جنگ حاکمه بگم:مسلمون! اگه خواستی به جنگ کافر بری نباید تو ماه های حرام بری؛مثل محرم تو ماه حرامه دیگه! ولی اول محرم تازه حسین رو تو کربلا تنها گیرش آوردن؛یه ذره که رفت جلو آب رو به روش بستند؛یه ذره که رفت جلو لشگر آمد دور تا دور رو محاصره کرد و اومدند تو ماه حرام این بلا رو سر ابی عبدالله آوردند که اسلام اجازه نمیده.مسلمون! اگر به جنگ کافر رفتی فقط کافر رو اجازه داری بکشیش؛به تو اجازه نمیدن کافر حربی رو اگر کشتی بری سراغ زن و بچش؛مجسم کنید! سراغ زن و بچش نریدا !! مگر تو کربلا سراغ زن و بچه ابی عبدالله هم رفتند؟جسارت به زن و بچه کردند؟آره؟!

سراغ زن و بچه نرید! آخه اینا داغ دیده هستند؛یه هو نکنه گوشی پاره کنی؛خلخالی از پا دربیاری؛تازیانه ای بزنی؛مبادا این اتفاق بیفته.

امام سجاد علیه السلام میفرمایند:مثل قافله ی شتران ما رو به هم بسته بودند.قانون بعدی اینه: فقط خود کافر رو بکش؛دیگه نریزی خونه،زندگیش رو آتیش بزنی! زن و بچش رو آواره نکنیا! دور خیمه ها رو ابی عبدالله یه خندقی کند؛توشم هیزم ریخت که مبادا دشمن از پشت بیاد؛اما فردا این نامردا اونا رو آتیش میزنند؛خیمه ها رو هم آتیش میزنند؛فقط یه موضع راه خروجه؛بچه ها میخوان از این راه بیان بیرون؛سواره نظام هم داره میاد تو ؛دیگه این بچه ها زیر پای...مثل فردا شب عمه جان ما زینب دید دوتا از بچه ها نیستند؛رفت زیر خارا هی داره دنبال این بچه ها میگرده؛تو بیابان ظلمانی؛تا دید زیر یه خار این دوتا بچه اونجان؛دستشون به گردن همدیگه افتادند...دیدید بچه کوچیکا وقتی میترسند شروع میکنند به لرزیدن؛میترسند؛بابا صدا میکنند؛ مامان صدا میکنند؛حالا یه مشت حرامی غارتگری که آمدند خیمه ها رو آتیش زدند،با هر چی دستشونه به این زن و بچه میزنند؛این دوتا بچه دست دور گردن هم انداختند از ترس دق کردند و از دنیا رفتند...

مسلمون اگه به جنگ کافر رفتی یه کافر یه مسلمون! مبادا در مقابل یه کافر ده تا مسلمون بریزیش سرش و بزنیدش! چی کار کردند تو کربلا؟گفت این جوری حریف حسین نمیشید؛چهارهزار تیرانداز حسین رو هدف گرفتند،سه هزار و پونصد تیر بگو به خطا رفته؛پونصد تا تیر هم به این بدن خورده باشه دیگه چی از این بدن باقی میمونه؟! تازه دوره کردند،دستور داد بریزید کار حسین رو تموم کنید.ریختند تو گودی قتلگاه چند نفری دارند به بدن حسین میزنند.لگد زدن که یه چیز عادی ای بود...یکی با نیزه به پهلو از این ور زد؛یکی با نیزه به تَرقُوه ی حضرت زد؛یکی با نیزه به نهرگاه حضرت زد؛یکی با نیزه جسارت به دهان حضرت کرد؛سنان ملعون آمد هی با نیزه به سینه ی حسین میزنه؛چند نفری دوره نکنیدا!! اونایی که شما دارید میشنوید یه خانومی از بالای تل زینبیه اینا رو دیده...دیده...مسلمون! جوری با کافر نجنگی که خسته بشه ها! جنگ ناجوون مردانه هست! عصر شروع کن،غروب تمام کن،دو سه ساعت! فردا دوباره شروع کن.جوونمردانه بجنگ‌.صبح علی الطلوع این نامردا شروع کردند تا عین غروب ادامه دادند؛غروب تازه اومدند سراغ بدنا؛ سر بود که از بدن ها جدا میشد؛غارت بود که صورت میگرفت.

مسلمون! اگه رفتی کافر رو کشتی پس از مردن برای عبرت کفارحربی سرش رو اجازه داری از بدن جدا کنی اونم جلو زن و بچش نه ها! ولی اگر سر رو جدا کردی حق نداری سر رو از بدن دور کنی، تو همون میدان جنگ باید بمونه‌.

مگه تو کربلا این اتفاق افتاد؟! سر ها رو از بدن جدا کردند،گاهی تو تنور،گاهی رو نیزه،گاهی تو تشت؛هی چرخوندند...چرخوندند...چرخوندند...یه جا هم که اون جنایتکار هر کاری خواست با اون سر کرد؛یه جا هم که چوبدستی برمیدارند به دندونا میزنند؛سر رو بالا نیزه زدند وقتی دیدند حضرت داره قرآن میخونه یه نانجیبی سر رو به دهان حضرت زد، سر از بالای نیزه افتاد زیر پای اسب ها...مسلمون! اگر کافر رو کشتی و بزرگ قوم و قبیلش بود حق نداری بدنش رو غارت کنی ها! خواهر عمرو بن عبدود اومد بالا سر برادرش گفت من عزا نمیگیرم،داداشم به دست یه جوونمرد کشته شده،این زره داداشم قیمتیه زره داداشم رو نبرده؛به امیرالمومنین گفتند چرا زره عمرو رو نبردی؟فرمود:این بزرگ قومشه نباید به خفت و خواری بیفته،ای وای...ای وای...

یوسف اندر قعر چاه،شاه دین در قتلگاه

هر دو عریانند،اما این کجا و آن کجا؟!

تازه بعد این همه تیر و نیزه و شمشیر آمدند لباسای تن رو غارت کردند...یه شال قیمتی به کمر حضرت بود هفت تا گره زده بود؛اومد یه ملعون شامی گره ها رو باز کنه شال رو بدزده دست راست ابی عبدالله شال رو گرفت،هر چی تلاش کرد نتونست جدا کنه؛با یه شمشیر شکسته اونقدر به بازوی حسین زد...بابا بدن افتاده دیگه چیزی برای غارت نمونده؛بَجدَل نامی آمد دید هنوز انگشتربه انگشت حسین هست هرکاری کرد این انگشتر رو در بیاره نتونست؛خنجر کشید انگشت رو...مسلمون! کافر رو کشتی ولش کن برو دیگه مبادا بدنش رو مثله بکنی قابل شناسایی نباشه ها! چی کار کردند با این بدن؟زینب اومد قتلگاه؛شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته ها رو کنار، نه !! از تو بدن بیرون کشید یه بدن پیدا کرد؛هی خیره خیره نگاه میکنه"اَ اَنت اخی؟!" آیا تو برادر منی؟"و ابن والدی"تو پسر پدر منی؟! تو پسر مادر منی؟! تو حسین منی؟! چی کار کردند که این بدن رو نشناخت؟!

امیدوارم زینب ندیده باشه...وقت پیدا کردند بدن رو برهنه کردند،کنار بدن برداشتند عرق خوری کردند؛بعد عرق خوری این بدن رو غارت کردند؛نشستند کنار بدن کاری با این بدن کردند که شد"مقطع الاعضاء"حسین زینب رو عضوعضوش کردند...مسلمون! اگر به جنگ کافر رفتی، زنانشون رو اسیر کردی،مبادا از کنار کشته ی عزیزانشون عبورشون بدی که جیگراشون آتیش بگیره ها! مسلمون! اگر به جنگ کافر رفتی،زن و بچشون رو اسیر کردی؛از بزرگان قومشون بودند حق نداری اینا رو در معرض دید دیگران قرار بدی ها!مبادا ببریشون تو بازار برده ها بفروشیشونا! بگم؟! خط قرمز منه؛شب عاشوراس،یا صاحب الزمان ببخش! خاک  به دهن من! امام سجاد علیه السلام میفرمایند:تمام اسرا رو با زنجیر از گردن به هم بسته بودند؛همه که یه قد نبودند،کوجیک و بزرگ داشتند دیگه،میفرماید:اگر یکی زمین میخورد همه باهم زمین میخوردند؛نمیومدند که اینا رو از زمین بلند کنند؛اینقدر اینا رو با کعب نی و تازیانه میزدند،واویلا...واویلا...واویلا...یه سر ریسمان به بازوی منه،تو تمام این قافله مگه چند تا مرد هست؟ یکی دوتا که بیشتر نیست! یکی امام سجادِ،هر چی تو این قافله هست زنِ،کهنسال داریم،جوون داریم،کوچیک داریم.میفهمی چی دارم میگم؟! دق نکنید! دق نکنید! به دلتون هم بد راه ندید! این کوفیا و شامیا زن هاشون آمدند زینب رو با ریسمان بستند...این زنجیر رو زن ها آمدند به گردن زینب بستند...

که جرات کرده دستت را ببندد؟!!

من مساله شرعی میگم رد میشم؛اگه خواستی گوسفند رو سر ببری نباید جلوی گوسفند دیگه سر ببرّی! آداب ذبح و قربانیه دیگه! اگه خواستی گوسفند رو سر ببری باید تیز باشه با کارد کند نباشه ها! دست و پاش رو باید بگیری.امام رضا فرمودند: جد ما رو تو کربلا مثل کَبش سر از بدنش جدا کردند...اما قبل از اینکه سر رو جدا کنند دوره ش کردند،با تیر زدند،با نیزه زدند،با شمشیر زدند،با لگد زدند،هر کاری میتونستند کردند تا آخر سر شمر آمد...ذبح برخلاف قتله،قتل یعنی کشتن اما ذبح یعنی زنده سر بریدن...زینب داره میبینه،عزیزش رو دارن زنده سر میبرند؛از بالای تل زینبیه میبینه،شمر وارد شد؛عمامه از سر حسین برداشت؛اومد رو سینه ی حسین وایساد،یه لگد به پهلوی حسین زد،زینب دید...محاسن حسین رو بالا آورد؛هی با خنجر ضربه میزنه،نه از جلو! اونقدر با خنجر ضربه به پشت حسین زد... جلو چشم زینب....

.