نمایش جزئیات

اشعار انتقادی پیرامون وقایع روز کشور از لسانِ حاج مهدی سلحشور

اشعار انتقادی پیرامون وقایع روز کشور از لسانِ حاج مهدی سلحشور

خیمه برپا مکن به دشتِ سکوت
با دلِ همچو لاله شو راهی
مثل بلبل ترانه‌ای سر کن
در تمنایِ باغِ آگاهی
 
جامه از تار و پودِ عبرت‌پوش
که جهان دام غفلتِ رنگ است
دلِ چون شیشه را نگهبان باش
دامن ظلم شب پر از سنگ است
 
کو کتابِ زمان که دل آن را
با سرانگشت خود ورق بزند
خط کشد بر جریدۀ باطل
سرفرازانه حرفِ حق بزند
 
تا بگوید زمانه گاهی از
بیم چاله به چاه می‌افتد
گاه تاریخ در تبِ غفلت
پیِ بیراهه راه می‌اُفتد
 
گاه یک لحظه سهل انگاری
خود شروعِ هزار و یک سختی ست
گاه یک انتخابِ از سرِ جهل
باعثِ #هشت_سال بدبختی ست
 
گاه صد نسخه میدهند اما
نسخه ها هیچ یک موثر نیست
گاه تدبیر عینِ تزویر است
چون اساسش هُوَ المُدَبَّرُ نیست
 
حاصلِ گوشه گیریِ مردان
میشود سلطۀ مُخَنس ها
وای اگر یاریِ علی نکنیم
کار افتد به دستِ اشعث ها
 
روز و شب بر جنازۀ #برجام
گرمه مشتاقی و مفاخره اند
باز هم باز هم به دنبالِ
میزِ فرسودۀ مذاکره اند
 
گرمی انقلاب کم شده است
در شبِ سردِ دیپلماسی ها
انقلابِ مرا نمی فهمند
در عمل بعضی از #سیاسی ها
 
انقلاب آن حقیقتِ ناب است
که فراتر زِ فهم دولت هاست
دولت آخر تمام خواهد شد
ولی این #انقلاب پابرجاست
 
عمرِ دولت چهار سالِ تمام
انقلاب عمرِ نوح را دارد
میشود چون زمینه سازِ ظهور
تازه فتحُ الفتوح ها دارد
 
انقلاب آن حقیقتِ ناب است
که ندارد در این زمانه شبیه
باغِ سبزی که جرعه مینوشد
دائم از چشمۀ #ولی_فقیه
 
آنکه از صولتش به هولُ و هراس
جبهۀ ظلم و جور و خودکامی ست
قدرتِ فوقِ هر اَبَر قدرت
قدرتِ انقلابِ اسلامی ست
 
در حوادث وَلیِّ ما نه فقط
چاره در آن زمینه خواهد کرد
حفظ اصلِ نظام اگر باشد
رهبر از خود هزینه خواهد کرد
 
یکی از حرف هایِ او این است
ای جوانمرد هایِ تازه نفس
به تلاشِ شماست بر سرکار
دولتِ انقلابی آید و بس
 
بعد از آن هم شکوه و شوکتِ ما
همه از همتِ شهیدان است
از دل آذر ، برونسی ، زین الدین
از علمدار ، کاوه ، چمران است
 
شب سرانجام رَخت بربندد
صبحِ لبریزِ روشنا قطعی ست
لحظه ای شک به سینه راه مده
وعدۀ نصرتِ خدا قطعی ست
 
روزگاری رسد که ظلم و ستم
به #فلسطین نمی شود تحمیل
بیست سالی فقط زمان باقیست
تا رسد روزِ مرگِ اسرائیل
 
چون که ما پیروانِ زهراییم
نسلِ زهرا همیشه پیروز است
مثلِ روز است روشن این باور
که علی آفتابِ هر روز است
 
نان نخورد و نهاد نان هر شب
سفرۀ خالیِ فقیران را
با دعاهایِ مادرانۀ خود
تربیت کرد نسلِ شیران را
 
عملیات هایِ ما در جنگ
شد موفق به رمزِ یا زهرا
در شبِ حمله قلبِ رزمنده
سخنی تازه داشت با زهرا
 
هر #شهید انتخابِ زهرا بود
دم آخر به دامنش سر داشت
که به جایی رسید اگر هرکس
همه را از دعایِ مادر داشت
 
همه را مادر آن شبِ آخر
یک به یک تا سحر دعا کرده ست
به گمانم که شیعه را حتی
بین دیوار و در دعا کرده ست
 
خسته بود از مدینه خسته نبود
از دعاها برایِ هر فرزند
گرچه شب هایِ آخرِ عمرش
خونُ و خون آبه ها نیامد بند
 
مادر از شعله ها رهایی یافت
در و دیوارِ خانه باقی بود
مادر از دردِ شانه راحت شد
قصۀ تازیانه باقی بود ..