حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

قسمت_اول روضه و توسل شب عاشورا _سید مهدی میرداماد

قسمت_اول روضه و توسل شب عاشورا _سید مهدی میرداماد

"اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِكْرامِ وَ اَتُوبُ إِلَیْه.....باالحسینِ الهی العفو......"   شبی که درنَفَسِ سرخ ماه طوفان بود شبی که آبِ فرات آتشِ فروزان بود شبی که ارض و سماوات،کربلاشده بود شبی که خشمِ خداوند،برمَلا شده بود حسین بود و نماز شب و مناجاتش   *این نماز شب،آخرین نمازِ شب حسینِ،دیگه از فردا شب؛سری به نیزه بلند است....*   حسین بود و نماز شب و مناجاتش حسین بود و وعده ی ملاقاتش حسین بود و صد و چند شاخه ی یاسش   *نقل معروف،هفتاد و دو نفر شهیدِ،اما خیلی ازمقاتل و تواریخ میگن:بالای صد و ده شهید...*   حسین بود و صد و چند شاخه ی یاسش حسین بود و زُهیر و حبیب و عباسش   *اصلا همه رو بذار کنار،حسین بود و عباس،اصلاً انگار عباس باشه همه هستند...امشب هی نماز خوند،هی به عباس نگاه کرد،هی نماز خوند هی به قد و بالای علی اکبر نگاه کرد...*   حسین بود و شبِ وصلِ جان نثارانش حسین بود و سر و دستِ یارانش درون خلوتِ شب،حرف با خدا می زد گرفته جان به کف،اصحاب را صدا می زد که ای به عالم زَر  بوده جان نثارِ حسین شما در این شبِ غربت شدید یارِ حسین هزار مرتبه از شوقِ دوست جان دادید زجان گذشتگیِ خویش را نشان دادید به آن خدا که از او ارِجعی شنیدم من بلند مرتبه تر از شما ندیدم من   فرمود:"ما أَعْلَمُ أَصْحَابًاً، أَبَرَّ و أَوْفَی مِنکُم" من هر کجای عالم رو بگردم از شما بهتر پیدا نمی کنم....*   حبیب،عابس،عباس،عون،بُرِیر علیِ اکبر،قاسم،سعید،جُؤن،بُرِیر من از برای خدا سر گرفته ام سرِ دست گذشته ام ز هست خویش،هر چه که هست خدا زصبح اَزل برگزیده است مرا برای دادنِ سر،آفریده است مرا چه غم که دشت شود لاله زار از خونم من از وفای شما فرد فرد ممنونم شب است،بدرقه ی راهتان دعای حسین   *می دونید امشب به کیا گفته شماها بروید،اینها با من کار دارند؟به زهیر و بُرِیر و مسلم و حبیب گفت،اما اولِ همه رو کرده به عباس،فرمو:عباس! داداش تو هم میخوای بری برو... اباالفضل یه نگاه کرد،صدا زد:یا سیدی و مولای،ما زنده باشیم شمارو بکشن؟اصلاً من به دنیا اومدم فدای شما بشم....*   شب است،بدرقه ی راهتان دعای حسین روید و اشک بریزید در عزایِ حسین صحابه سوخت زسوزِ حسین حاصلشان جواب بود در آن لحظه پاره ی دلشان یکی صدا زد: ای خاکِ مقدمت سرِ من هزار بار فدای ِتو،جان و پیکرِ من هزار بار خوراکِ درندگان بدنم اگر تو را بگذارم دَرِ دِگر بزنم حبیب گفت: که هفتاد بار اگر میرم دوباره خیزم و بهر تو سر به کف گیرم زُهیر گفت: که ای عالمی پریشانت هزار مرتبه جانِ زهیر قربانت یکی ز پرده ی دل گفت ای جمالِ احد اگر خدای به من عمر جاودان بدهد به آن خدا که مرا جان دمید در پیکر مرا شهادت از این عُمر هست زیباتر   *اینجوری امشب دور حسین گردیدند،اینجوری دل دادند و دلبری کردن،اینجوری دورآقاشون مثل پروانه گردیدن،اینجوری با آقاشون حرف زدن،اینجوری عشق بازی کردن... اما،امان از فردا،فردا وقتی حسین رو زمین افتاد،همه یاراش رو خاک افتادن، تکه داد به نیزه ی غریبی،صدای اِستغاثه اش عالم رو به هم ریخت،دیدن یه صدایی هی میگه:"هَل مِن ناصر؟..أینَ زُهیر؟أینَ حبیب؟أینَ مسلم؟...." مرحوم شیخ مفید نقل میکنه: تا صدا زد یارانش رو،همه شهید بودن،بدن بی جان،بی سر،اما نوشتن: تا حسین گفت:" هَل مِن ناصر؟.."بدن ها یه تکون خورد،حتی بعضی ها بلند شدن نشستن بی سر،دوباره افتادن،یعنی ای کاش جون داشتیم دوباره برات می مردیم... امشب شبِ سختیِ برا زینب،امان از دلِ زینب...من و شما بارها رفتیم کربلا،کربلا سخت ترین لحظه ی سفرش،کجاست؟ سخترین لحظه ی کربلا،اون لحظه ای است که دستت رو میذاری رو سینه ات میخوای وداع کنی،میخوای بگی: حسین! خداحافظ...کیآ رفتن؟ بگم:کربلا،کربلا......*   اینِ دلِ تنگم غصه ها دارد گوئیا میلِ کربلا دارد می روم بینم، در کجا زینب ناله از شمرِ بی حیا دارد   حسین.... .