حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا _ حاج میثم مطیعی

قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب عاشورا _ حاج میثم مطیعی

شب عاشوراست  حالا میخوام  روضه بخونم....امشب شب سختیه ..هم شب مناجات ..هم شب روضه اس..بیایید امشبو همراه امام حسین مناجات کنیم ... اقای ما... امشب مهلت گرفت مناجات کنه.. وگرنه امام‌حسین اهل امان خواستن از دشمن که نبود ... اما میدونست شب اخره... آخرین شب مناجات در این دنیاس .. وقتی دشمن پیغام جنگ را به علمدار داد..* اقا به عباسش فرمود :برادر.. "ارجِع إلَیهِم... " برگرد باهاشون حرف بزن "فَإِنِ استَطَعتَ أن تُؤَخِّرَهُم إلى غُدوَة..." اگه تونستی جنگ را تا فردا به تاخیر بینداز.. "ٍ وتَدفَعَهُم عند العَشِیَّةِ..." بگو امشب را از ما صرف نظر کنن.. *ولی فردا هر کاری دلشون میخواست کردن ... چه کارهایی که نکردن .. دیدید ماهرسال هرسال ما اینجا مقتل خوانی  داریم عصر عاشورا ، چند جمله خوندیم تا حالا از مقتل امام حسین من چند جمله از مقتل امام حسین به شما گفتم خیلیهاشو شما نشنیدید....خیلیاشو.... فردا همه کار کردن ...* اقای ما فرمود:.. "لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنَا اللَّیلَةَ " تا ما یه شبه دیگه  ام نماز بخونیم‌.. "ونَدعوهُ ونَستَغفِرُهُ.." دعا کنیم استغفار کنیم ... فَهُوَ یَعلَمُ أنّی قَد كُنتُ احِبُّ الصَّلاةَ لَهُ..." خدا میدونه من دوست دارم من  براش نماز بخونم  "وتِلاوَةَ كِتابِهِ..." *آی جوون بیا با نماز آشتی کنید* وكَثرَةَ الدُّعاءِ وَالاستِغفارِ!..." *هی بیایی هیات نماز صبحت قضا بشه... نماز اول وقتت بره... هی  حسین ...حسین بگو ... آقا تو مظهر فضل خدایی! میشه برامون استغفار کنی بارمون سنگین شده... امام صادق فرمود : (امشب شب عاشوراس ) ابا عبدالله الحسین از سمت راست عرش نگاه میکنه به گریه کناش نگاه میکنه... خودش براشون استغفار میکنه... خود امام حسین.... اونهایی که گریه میکنن... بعد از پدران و اجدادش از اونا درخواست میکنه که برای اینا استغفار کنه... ای حسین ... ای حسین باوفا منو نگاه کن از عرش خدا منو صدا کن ... )امشب از عرش خدا منو صدام کن... نگام کن... امشب میخوام برات گریه کنم.. اشک ،اشک...راه رو باز میکنه...(* "وباتَ الحُسَینُ علیه السلام و أصحابُهُ تِلكَ اللَّیلَةَ " امام حسین علیه السلام و اصحابشون تا صبح رو بیتوته کردند. "ولَهُم دَوِیٌّ كَدَوِیِّ النَّحلِ..." صدای زمزمه های عبادتشون مثل صدای زنبورعسل صحرا رو پر کرد. "ما بَینَ راكِعٍ وساجِدٍ وقائِمٍ وقاعِد..."بعضیا در حال رکوع،بعضیا در سجده،بعضیا ایستاده... *خوش به حالشون! امشب پیش امام حسین بیتوته کردند.حالا من یه چیزی بگم دلتون بسوزه. امام صادق علیه السلام فرمودند:"مَن باتَ عِندَ قَبرِالحُسَین علیه السلام لیلةِ عاشوراء..." *خوش به حال اونایی که الان کربلان...* امام صادق علیه السلام فرمودند:کسی که شب عاشورا رو پیش قبر امام حسین علیه السلام بیتوته کنه..."لَقیَ اللهُ مُلَطِّخاََ  بِدمِه یوم القیامَه..." خدا رو درحالی ملاقات میکنه که انگار به خون خودش غوطه وره. "کَاَنَّما قُتِلَ مَعَهُ فی عَرصَتِه" مثل اون کسیه که با امام حسین در کربلا شهید شده. *حالا ما که کربلا نیامدیم...البته که شما مظهر فضل خدایید.... بعد منزل نبود در سفر روحانی شاید ما امشب دست رو سینه گذاشتیم گفتیم "صلی الله علیک یا اباعبدالله..."شاید تو مارو زائر حساب کردی؛ولی آقا اربعین ما رو یادت نره...اگه من اربعین کربلا نرم با خودم مشکل پیدا میکنم.میگم:چقدر بدم! نه شب عاشورا کربلا بودم نه اربعین. اربعین منو کربلا میبری دیگه؟! پشت سر مرقد مولا روبرو جاده و صحرا بدرقه با خود حیدر پیش رو حضرت زهرا... مادرت برامون دعا کنه اربعین کربلا باشیم.* حالا شاید همین لحظاته...نمیدونم...که اصحاب دارن یکی یکی به آقا میگن:آقا ما هستیم. *آقا من روم نمیشه اینطوری بگم.آخه من چی دارم که به درد آقام بخوره...؟! ولی من یه پیشنهاد دارم رفیق! امشب بیا به چشمات التماس کن. من همیشه به شماها گفتم. گفتم به چشماتون بگید:یه عمر من حرف تو رو گوش دادم.هر جارو خواستی نگاه کردم...امشبی رو بیا تو به حرفِ من گوش کن.امشب،شبِ عاشوراس. امشب به چشمات التماس کن! بگو:اشک بریزن.بگو:امشب من رو به خیمه ی امام حسین برسونید.میگن شهید چمران قبل از شهادت یه عادتی داشت.به پاهاش،به دستاش،قلبش،چشماش التماس میکرد.میگفت:یه کم دیگه با من راه بیاید.یه کم دیگه باید من رو برسونید.امشب شب مناجاته.امشب آقا مهمان زینبه. امشبی را شه دین در حرمش مهمان هست مکه ای صبح طلوع عصر فردا....* آقا بهشت رو به اصحابش نشون داد.از لابه لای دو انگشت همه به منازل خودشون در بهشت نگاه میکردند. بهشت جا شده در لابه لای انگشتش چقدر دل نگرانم برای انگشتش.... حسییین.... *آقا شب عاشوراس....کم نخوای ها....دنیا بخواه....آخرت بخواه...برا خودت بخواه....برای دیگران هم بخواه....برای اونا که بهت بد کردن بیشتر بخواه....اونا رو بیشتر دعا کن. *ای که میبخشی تو با انگشتری انگشت خویش ۲ دست خالی رد مکن ما را ز کویت یا حسین...* طبری نقل میکنه از زین العابدین؛آقا فرمود:شب عاشورا نشسته بودم. "وَ عَمَّتی زَینَب تُمَرِّضُنی‌‌.‌‌.."بی بی از من پرستاری میکرد. إذِ اعتَزَلَ أبی بِأَصحابِهِ فی خِباءٍ لَهُ..."دیدم پدرم( آقا اباعبدالله) کناره گرفت رفت داخل خیمه با اصحابش؛دیدم داره شمشیر تیز میکنه.اشعاری زیر لب زمزمه میکنه. "یا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَلیلِ..." من فهمیدم منظور بابام چیه! فَخَنَقَتنی عَبرَتی.."گریه راه گلوی من رو بست (اما) "فَرَدَدتُ دَمعی ولَزِمتُ السُّكونَ..."بغضم رو خوردم؛ساکت شدم. *میخواستم (عمه ام)زینب سلام الله علیها نفهمه.اما فایده ای نداشت.زینب سلام الله علیها شنید. "وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَها..."یه وقت بلند شد،شروع کرد به حرکت کردن به سوی خیمه ی برادر. میگه دامن عمه روی زمین کشیده میشد. اومد خدمت برادر....گفت:حسینم! چی میگی؟! فردا چه خبر میشه؟! صدا زد:" وَاثُكْلاه! لَیتَ المَوتَ أعدَمَنِی الحَیاةَ! " ای کاش مرده بودم این روز رو نمیدیدم. الیَومَ ماتَت فاطِمَةُ..." انگار امروز مادرم زهرا از دنیا رفت. *اسماء بنت عمیس میگه این دو آقازاده  وارد شدند.گفتند:اسماء! مادر ما کجاست؟! یه نگاه کردند دیدند مادر خوابیده؛پارچه ی سفید روی سر کشیده. گفتند:"یا اسماء! ما یُنیم اُمُّنا فی هذه السّاعه! " مادر ما هیچ وقت این موقع نمیخوابید! اسماء گفت:"لیسَت اُمُّکُما نائمَه..." مادر نخوابیده..."قَد فارَقَتِ الدُّنیا..."مادر از دنیا رفت.... اتفاقاتی افتاد....امام حسن رفت روی سینه ی مجروح....امام حسین رفت کفِ پای مادر...آقازاده ها رو به زور بلند کرد؛گفت:برید مسجد! بابا رو خبر کنید. امیرالمومنین داخل مسجد بود.آمدند نزدیک مسجد. "و رَفَعَ اَصواتَهُما بِالبُکاء..."شروع کردند بلند بلند گریه کردن.اصحاب آمدند بیرون؛"یَابْنَیْ رسول الله! "آقازاده ها چرا گریه میکنید؟! اینام بلند صدا زدند؛گفتند:"ماتَت اُمُّنا فاطِمَه..."مادر از دنیا رفت. امیرالمومنین شنید....راوی میگه"فَوَقَعَ علیٌّ عَلی وَجهِه..."علی با صورت به زمین خورد...بعدا علمدارش تو علقمه به زمین خورد....فردا امام حسین با صورت به زمین خورد.زینب آمد به قتلگاه....هی به زمین خورد....هی بلند شد....هی باصورت به زمین خورد....هی بلند شد.... .