حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزه(ع)وحضرت عبدالعظیم(ع) به نفس محمدحسین پویانفر

روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزه(ع)وحضرت عبدالعظیم(ع) به نفس محمدحسین پویانفر

. ای اهل نظر کعبۀ اهلِ نظر اینجاست زیرا حرمِ زادۀ خیرالبشر این جاست خورشید ولایت گهر بحر هدایت طوبای بهشت علوی را ثمر این جاست آیید به شهر ری و خوانید خدا را زیرا که به حاجات همه خلق در این جاست این جا حرم عبدالعظیم است عظیم است بحر عظمت را به حقیقت گهر این جاست این تربت فرزند کریم دو جهان است ارباب کرم را به سر خاک سر این جاست با چشم دل خویش در این بقعه ببینید کافواج ملک تابه فلک جلوه گراین جاست از ری همه بر دیده دل نور بگیرید زیرا که سپهر نبوی را قمر این جاست آید به مشام همه بویِ حسن از خاک هان پا به ادب نه که حَسن را پسر این جاست زُوّار حریمش همه زوّار حسینند بر اهلِ ولا کربُبَلایِ دگر این جاست اینجا حرم عبدالعظیم است عظیم است این قبر کریم ابن کریم ابن کریم است   *از آسید مهدی قوام نقل میکنن ، که روزِ اول خلقت زمین کربلا و زمین کعبه ندا دادن هرکدومشون که ما بالاتریم،یه وقت یه صدایی بلند شد می گفتن اینجا کجاست؟ ندا اومد ندا ندایِ زمینِ ری ِ .. صدا میزنه آی خاک هایِ این عالم هیچ کجا اندازۀ جایی که من هستم برا حسین گریه نمیکنن ..   از غم تو قدمُ خم کردن .. سرِ دِرهم تو رو دَر هم کردن .. سیدالمظلوم .. سیدالعطشان .. بویِ خون آید از دلِ صحرا خاکِ عالم به سر چه رُخ داده؟ بینِ لشگر به پا شده غوغا حمزه دیگر ز پایِ اُفتاده مصطفی را خبر کنید آید تا که دستانِ هنده را گیرد دیر اگر آید از تماشایِ بدنِ پاره پاره میمیرد یوسفی گیرِ گرگ اُفتاده وای بر حالِ پیکرِ حمزه فکرِ پوشاندنِ تنِ او باش آید از راه خواهرِ حمزه زخم این سینه را به هم آور بر دعا دستِ خویش بالا کن زود بر پیکرش عبا انداز فکرِ گیسویِ خواهرش را کن سرزمینِ اُحد غبار آلود گرچه از شور و گریه ها غوغاست حمزه و هر بلا سرش آمد گوشه ای از غروبِ عاشوراست .. کِی به پیشِ نگاهِ این خواهر تشنه لب سر ز تن جدا کردن بهرِ تشییع پیکری بی سر ده نفر نعلِ تازه آوردن ..   *تا خبر دار شد خواهر داره میاد ، عباشُ رو بدن انداخت،بعضی نوشتن خار و خاشاکِ بیابانُ جمع کردن فقط گوشه ای از پایِ این بدن بیرون ماند ..خواهر تا چشمش به بدن افتاد از حال رفت .. تازه فاطمه بود ، پیغمبر بود ..*   غریبی به گودال تا دست و پا زد کسی آمد و بی هوا عمه را زد سپاهی به تکبیر بر خیمه ها زد به گودال رو کرد و گریان صدا زد زمین خوردی و یک حرم رفت غارت حرم رفت غارت ، سرم رفت غارت خدایا کمک معجرم رفت غارت چنان ضربه زد ، زیورم رفت غارت حسین .. غریبِ مادر .... حسین .. تشنه ی بی سر ....   *کربلا هم بدن پوشیده بود ، اما چطور؟ با نیزه ها و شمشیرها ..با ریگ هایِ بیابان .. خواهر دست زیرِ بدن انداخت صدا زد حسین :*   تو همین ظهر خداحافظی از من کردی وقتِ مغرب نشده رملِ بیابان شده ای   *حمزه ؛ دورِ خواهرت نامحرم نبود .. نامحرما دستِ خواهرتُ نبستن ..تو کوچه و بازار نبردنش .. بزمِ حرام نبردنش .. مقابلش جام شراب بالا نیاوردن ..*   تو کس و کارِ منی ، شمر جلودار شده با سرت راهنمایِ منو طفلان شده ای حسین ...... خیمه ات سوخت دلم سوخت همه عالم سوخت شعلۀ تو ز کدامین شرری می آید کس ندانست که تو سوخته ای یا زینب انقدر هست که بویِ جگری می آید .. ته گودال پیکر اُفتاده ته گودال مادر اُفتاده خواهر اُفتاده ، دختر اُفتاده ، معجر اُفتاده   کسی جسارت نکرد به صفیه ، اما کربلا یه عده تازیانه به دست ..انقدر تازیانه زدن صدایِ نازدانه بلند شد .. ابتا انظر الی عَمَّتِیَ المَضروُبَة .. و إلی رُؤوسِنا المکشوفة .