نمایش جزئیات
غزل ابتدایی جلسه و توسل اجرا شده شب ششم ماه محرم به نفس حاج حسین سازور
السَّلامُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ »
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشک های بی صدا گفتم حسین
یاد تو مُهر قبولیِ نمازم بوده است
در قنوتِ خویش قبل از ربنا گفتم حسین
در مناجاتِ شبِ جمعه نمیدانم چه شد
خواستم بر لب برم نام تو را ، گفتم حسین
ماند هل من ناصِرَت بی پاسخ اما بارها
آمد از کربُبَلا لبیک تا گفتم حسین ...
نام زهرا را شنیدم هر کجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا من تازه می فهمم چرا
در خراسان ، در نجف ، در سامرا گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غم بار گفتم کربلا .. گفتم حسین ..
شاعر : علی ذوالقدر
آنچه شیرین می کند کام مَلَک را نام توست
ذکر تسبیحات در عرشِ معلا نام توست
هر شبِ جمعه به دیدارت می آید مادرت
می نشیند با تمام انبیا بالا سرت
روضه میخواند تمام عرش گریان میشود
اشک میریزد به یادِ لحظه هایِ آخرت
آه مادر دیدمت تنها میان قتله گاه
پنجه هایِ گرک خط انداخت روی دفترت
شمر تا فهمید با سختی تنفس میکنی
آمد و با چکمه جا خوش کرد رویِ پیکرت
خوب میدانست من دارم تماشا میکنم
با غضب افتاد با خنجر به جان حنجرت
هیچ کس باور نمی کرد آخرِ این ماجرا
هر چه بر تن داشتی غارت شود حتی سرت
حسین آرام جانم ...
حسین روح و روانم ...
.