نمایش جزئیات
تولّی وتبّری
به چشم دل بود مانند دیدن
حدیث از تحفه الزّائر شنیدن
چو ثقل مجلسی محبوب شیعه است
از او خرّم ریاحین الشریعه است
در آن جا صحبت ار بشّار دارد
که با او صبح صادق کار کند
چه صبحی صادق آل محمّد
به تئبدات رحمانی مؤید
حضور حضرتست و محو و ماتش
گرفته حلقه باب النجاتش
پس از عرض ادب با خسته حالی
سخن سرکرد با مولی الموالی
که یا نورالهی یا حجة الله
چو کردم عزم دیدار تو در راه
زنی دیدم به زاری در کف زور
اسیر دام مامورین معذور
به استقبال اشک و آه می رفت
به ضرب تازیانه را می رفت
نوای داد خواهی کرده سر لیک
کسی نگشود او را لب به لبیک
به استمداد خود می خواند حق را
که بر گرداند او شاید ورق را
به دلتنگی امین الله فرمود
چو خلقی شاهد این ماجرا بود
زنی دیدی و سوز و اشک و آهش
نپرسیدی چو بود آخر گناهش
به پاسخ گفت مولا زآن چه دیدم
شگفت آوردم از مردم شنیدم
که گویا این زن جان و دل آگاه
به سختی بر زمین افتاده درراه
همان جایی که او لغزیده پایش
گرفته اوج آهنگ صدایش
به یا زهرا که دل ها غنیمت
بود نفرین حق بر ظالمینت
همان هایی که سد کردند ره را
ستم کردند در حق نور زهرا
سخن گفتن همان و صدمه دیدن
به دست خود بلای جان خریدن
نه یاغی بود و نه خارج زدین بود
تبّری جسته بود و جرمش این بود
ز سوز صحبت آن مرد شیعی
برون شد حضرت ازحال طبیعی
شرار غم فکند آتش به جانش
در جوی خون گشود از دیدگانش
نه تنها دیده اش گوهر فشان شد
که دست و دامنش گوهر نشان شد
سپس فرمود ای بشّار برخیز
بیا در مسجد سهله که ما نیز
بخواهیم از خدا آزادیش را
بدست آریم حکم شادیش را
به سودایی که درسر بود مارا
زخود رفتیم در مسجد خدارا
به خاک از روی طاعت جبهه سودیم
به تسبیح و نماز و سجده بودیم
درآن حالت که دلشوری دگر داشت
امین الله سر از سجده برداشت
که اینک زن رها از قید غم شد
ز دامانش جدا دست ستم شد
بدین معنی چو او فرمود اشارت
مبشّر آمد وداد این بشارت
که آن زن را امیر کوفه بخشود
چو رای دل به دست آوردنش بود
چو او بخشد درهم ، لیک رد کرد
به شکر آن که حق اورا مدد کرد
چو راوی از روایت بار ایستاد
امام او را دوصد در هم فرستاد
که زن آساید از اندوه هستی
ببندد در به روی تنگدستی
سلامش هم رساند اما خدایا
به سختی در شگفتم من که آیا
چه ربطی داشت این ها با گذشته ؟
مگر آیا چه بر زهرا گذشته
که دل آتش بگیرد جان بسوزد
که قلب عالم امکان بسوزد
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
قدی خم گشته قلبی زار و خسته
دلی پر خون و پر وبالی شکسته
تنی کاهیده و رنگی پریده
دل و پهلویی از در صدمه دیده
شباهنگی که با صوت حزینی
سرودش بود ه ( یا فضّه خذینی)
وصیت کرده مولا از سر صبر
نجاتش بخشد از تنهایی قبر
وصیت نامه اش شرح غم او
جهان در حیرت از عمر کم او
علی در خانه زهرایی چنین داشت
عجب صبری امیر المؤمنین داشت
(سید محمد جواد شفق)