نمایش جزئیات
قسمت_پایانی روضه حضرت زهرا با نوایِ سید رضا نریمانی _ سال97
پرچمِ نام حسین و پرچمِ نام حسن
آه با نام حسن جان ، گونههایم نم گرفت
زخمیِ یک کوچه بود و ناله میزد زیر لب
مادرم را ضربه ای سیلی از این عالم گرفت
________________________
صبحت بخیر همسرِ من ، افتخار من
یک روز دیگر است که هستی کنار من
شکر خدا گمان کنم امروز بهتری
پیراهن جدید مبارک بهار من
نان که تو میپزی چقدَر مزه میدهد
نان پختهای که سر برسد انتظار من
*آخه روزِ آخر هم بلند شد هم غذا درست کرد هم نون پخت هم خونه رو آب و حارو کرد ..
هم موهایِ زینبُ شانه زد .. آخه این دست که بالا نمی اومد ..
اما امروز هرجور بود این شانه رو برداشت موهای بچه هارو یکی یکی شونه زد ..
همچین که به حسینش رسید هی دست زیرِ گلوش میزد ..
آی قربونت بره مادر ..*
از آتشِ تنور کمی فاصله بگیر
آتش بد است با من و با روزگار من
مثل قدیم باز علی جان صدام کن
دستی بکش به رویِ دل بیقرار من
زهرا ، برات لقمه گرفتم قبول کن
روزه بس است ، آب شدی روزهدارِ من
اسماء برای خانه دو تابوت لازم است
مرگ من است لحظۀ مرگِ نگار من
من بودم و کسی به تو با تازیانه زد
تا عرش رفت آهِ دلِ ذوالفقارِ من
_____________________
به دلم رنگ و روی غم خورده
روزگار علی بهم خورده
آسمان بغض کرده باریده
فاطمه ضعف کرده خوابیده
سخت صبر علی مَحک خورده
پیشِ چشمش زنش کتک خورده
نانجیبان شرر به باغ زدند
به رویِ سینه میخِ داغ زدند
رفت بالا دو دست ، وای به من
گوشواره شکست ، وای به من
کعبۀ کردگار خاکی شد
چادرِ وصلهدار خاکی شد
از شررِ میخِ
اگه که مادر داره میمیره زیر سرِ میخِ
این سرفههای خونیِ شبها از اثر میخِ
زیر سرِ میخِ ..
بیصدا میسوزه
دار و ندار علی میون شعلهها میسوزه
فاطمه بین آتیشه اما ، مرتضی میسوزه
بیصدا میسوزه
بین در و دیوار
همه وجودش داره میسوزه از ضربۀ مسمار
اونقده قنفذ زده به دستش که افتاده از کار
بین در و دیوار . .
یکی لگد میزد
یادم نمیره وقتی مغیره حرفای بد میزد
خودم دیدم دومی با هرچی دستش اومد میزد
مغیره میخنده
با دل پر کینه داره دست بابامُ میبنده
نالۀ زهرا بلنده اما علیِ شرمنده
مغیره میخنده ..
از رو دلم رد شد
اون بیحیا که درو شکست از رو مادرم رد شد
یادم نمیره تو کوچه دستش از رو سرم رد شد
از رو دلم رد شد ..
بیحیا سیلی زد
زهرا حواسش نبود و نامرد بیهوا سیلی زد
بشکنه دستش اون که جلوی مجتبی سیلی زد
بیهوا سیلی زد ..
اینا همش درده
چشای مادر سیاهی میره، رنگ رخش زرده
اون که شکست پهلو رو غرور حسنو له کرده
اینا همش درده ..
مگه زدن داره؟
آخه مگه دختر پیمبر لایق آزاره؟
یه زن هیجده ساله که بچه تو شکمش داره
مگه زدن داره؟
از کوچه مون برو، برو
دیگه نبینم تورو، تورو
دستت سیاهه نزن...
حسینم ای بیسر ، حسین عریانپیکر
تو رو تشنه کشتن ، بمیرم ای مادر
دوید و دویدم ، برید و بریدم
سرت را روی نیزه دیدم
قَتَلوک بُنَیَّ ، ذَبَحوک بُنَیَّ
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر ، من از حسین دل
برچسب ها
- اشعار شهادت حضرت فاطمه (س)
- متن روضه حضرت فاطمه (س)
- سیدرضا نریمانی
- پیرغلامان
- حضرت صدیقۀ طاهره
- باب الحرم
- فاطمیه
- دانلود
- متن
- روضه
- حضرت زهرا
- مادر
- مادحین
- سید رضا نریمانی
- رضا نریمانی
- نریمانی
- سینه زنی
- حاج قاسم
- شور
- فاطمیه 98
- ایام فاطمیه
- روضه حضرت زهرا
- توسل
- زمزمه
- مداحی
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- مداح
- مادحین کشوری
- گریه