نمایش جزئیات
شام غریبان
زمین و آسمان می گرید امشب
تن و جان و روان می گرید امشب
به مشرق سرنگون خورشید عالم
به مغرب در نهان می گرید امشب
همه صحرا و دشت و کوه و هامون
ز کار ناکسان می گرید امشب
بیاد تشنه کامی شهیدان
زشرم آب روان می گرید امشب
بیاد خندة شیرین اصغر
روان مادران می گرید امشب
ز داغ اکبر و مرگ مظاهر
دل پیر و جوان می گرید امشب
ز پشت ناقه طفلی سرنگون شد
به دشتی بی کران می گرید امشب
بدست شاه انگشتر به زاری
ز فکر ساربان می گرید امشب
به راه کوفه چون چشم اسیران
درای کاروان می گرید امشب
ز کار خولی و آن میزبانی
دو چشم شیعیان می گرید امشب
غریبی را شبی آمد «غلامی»
که از سوز بیان می گرید امشب
(غلامی)