نمایش جزئیات

متن روضه شهادت مسلم بن عقیل- سعید حدادیان

متن روضه شهادت مسلم بن عقیل- سعید حدادیان

آوردنش تو دارالعماره،دست بسته،همه ی بدن خون آلود،لب پاره،دندونها شكسته،آب آوردن،یه بار،دوبار،سه بار،هربار خون لب ها ریخت،دید نمی تونه بنوشه،گفت:مثل اینكه،باید لب تشنه جون بدم،آیا كسی پیدا میشه،از جانب من به اربابم،به آقام،به امامم پیام من رو برسونه،چون از در كه وارد شد،گفتند:به امیر سلام كن،گفت:این امیر، امیر شماست،امیر من حسینه،جانم فدای این مردی كه،خداوندگار حماسه است،بزرگترین پیش قراوله،من علمیش رو برات بگم،رفقا نكته مهمه،انگار كه علم لدُن داره،انگار كه نیابت فقط،نیابت اینكه فقط بیاد یه سفارتی داشته باشه،نیست،حرف هایی میزنه،كه این بوی دست داشتن،در عالم معنا رو داره،داشت از در می اومد بیرون دید طوعه،پیرزن داره گریه میكنه،میلرزه،گفت:آقا،فرمود ناراحت نباش،لقد ادیت ما علیك من البر،اونچه به گردنت بوده كار خیر،انجام دادی،حدیث شناس ها می دونن،یعنی تو مقام شهید داری،بالاترین مقام،یه شب كنیزی كرد،وای اگه یه عمر نوكری قبول نشه،یه شب كنیزی كرد،حكم داره صادر میكنه مسلم،آیا  پیشبینی نمی كنی این دو روز دیگه عوض شه؟آدمیزاده،امشب با شماست،مثل زُبیر، زُبیر در قضایای حضرت زهرا سلام الله علیها،دفاع میكرد از علی، زُبیر جزو حامیان اهلبیت بود،عاقبتش اونجور به شر شد،آقا مسلم پیشبینی نمی كنی این راهش كج بشه یه دو روز دیگه،عوض بشه؟نه!مسلم انگار حكم داره از عالم بالا،انگار امام حسین علیه السلام برا مسلم همه چیز رو گفته، یا اینكه تو خونه اتفاقاتی افتاده این خیالش راحت شده،گفت به طوعه:  وَأخذتِ نصیبك من شفاعة رسول الله ( صلى الله علیه وآله )،تو نصیبت رو از شفاعت پیغمبر گرفتی خیالت راحت باشه،پیغمبر قیامت دست تو رو میگیره،بعد دید تعجب كرد طوعه،برای اینكه آروم بشه،فقط اشاره كرد،گفت: من دیشب یه ذره خوابم برد،خواب عموم علی رو دیدم،به من فرمود:انت غداً معی تو فردا بامنی،یعنی طوعه،دیگه امشب مهمون نداری،من مهمون یه شبت بودم،امشب سر من دارالاماره است،

داد پناهم سحر  یك زن والا گهر

گشت نرفته سفر همسفر عشق تو

این بدن رو آویزه قناره كردن(قُلاب گوشت،چنگك قصابی)،معلوم اون كه میگه دیدم پای مسلم تو دست بچه هاست،بعد از بازار قصاب ها بوده،چیكار كرده بود قصاب،.......

.