حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و مناجات جانسوز _حضرت مسلم ابن عقیل شب اول محرم _سید مجید بنی فاطمه

روضه و مناجات جانسوز _حضرت مسلم ابن عقیل شب اول محرم _سید مجید بنی فاطمه

*السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین*

*هرکی یقین داره آقا جواب سلامشو میده:*

"السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"

دوباره دست گرفتی دوباره فرصتم دادی

هزار شکر که بر گریه رخصتم دادی

به پیش مادر سادات نام من بردی

 دوباره ماه محرم خجالتم دادی

بهشت را به کسی که حرم نرفته دهی

مرا فقط به همین خانه عادتم دادی..

*یه سال انتظار می کشیدم،می گفتم یعنی می شه محرمو ببینم،یعنی می شه لباس سیاه اربابو بپوشم؟!!نمردم و سیاهیارو دیدم،نمردم و کتیبه های روضه هاتو دیدم*

همین که مادر من شد مریض یادم هست

مرا جواب نکردید و تربتم دادی

کسی که مُحرم این خیمه گشت مَحرم شد

میان روضه نشستم سیادتم دادی

مرا که رانده ام از هر دری صدا کردی

حسین گفتم و دیدم که قیمتم دادی ...

*یه وقت هست برا مستمع روضه باید بچینی،یه وقت هست مثل شماها که انتظار می کشید اصلا احتیاج نیست که یعنی اصلا خواننده ای که برا شماها مقدمه بچینه اون خواننده داره توهین می کنه به فهم این مستمع چون این مستمع الحمدالله ایقدر عاشق بوده که یه عمر تو بساط سیدالشهدا نوکری کرده خودش می دونه،پس منم آروم آروم میرم جلو،ان شاءالله خدا منم کمک کنه*

بازاین چه شورش است که درخلق عالم است

بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

بازاین چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

گویا طلوع می کند از مغرب،آفتاب

گاه شور در تمامی ذرات عالم است

*حسین ...*

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

که این رستخیز آه که نامش محرم است

*فقط من و توایم مگه گریه می کنیم؟*

دربارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

*تو عالم رویا دید،منبری از نور اولیا،انبیا از آدم تا خاتم همه جمع اند،چه خبره؟گفتند پیغمبر اکرم برا حسینش روضه گرفته(نمی خوام بگم گریه کنیا خودت می دونی)تا نگاه کرد،داره تو عالم رویا می بینه مقبل کاشانی،کسی که جذامی بود؛به نگاه ابی عبدالله شفا گرفت و اول بیتی که گفت تا امروز همه جا می خونن:

شب عاشوراست امشب

کربلا غوغاست امشب

یک مرتبه دید همه اومدن،اولیا و انبیا همه بلند شدن گفتند چه خبر شده؟گفتند علی و زهرا دارن میان،مادر روضه داره میاد؛همه نشستند،مقبل میگه گفتم الان چه خبر می شه؟یه وقت دیدم پیغمبر صدا زد محتشم کاشانی بیا،میگه تا محتشم اومد،پیغمبر فرمود: بخون اون شعری که برای حسین من گفتی شروع کرد به خوندن،پیغمبر فرمود:برو بالا منبر،اول پله ایستاد :

*بازاین چه شورش است که در خلق عالم است*

پیغمبر گریه کرد و فرمود محتشم یه پله بالاتر برو،مقام گرفت،شروع کرد به خوندن :

کشتی شکت خورده طوفان کربلا

*ببخشید شب اولی نمک می خوام به زخمت بزنم*

در خاک و خون ، تپیده ....

 می دونی یعنی چی؟

شاید همون غلتیدنه ...

در خاک و خون تپیده به میدان کربلا...

بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید

خاتم ز قحط آب،سلیمان کربلا ...

*ناله پیغمبر بلند شد،همه دارن گریه می کنن؛یک مرتبه پیغمبر فرمود:محتشم یه پله بالاتر برو،(مقام بعدی)،شروع کرد خوندن:*

بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند

اول صلا بر سلسله ی انبیا زدند

*همچین شروع کرد به همه اینا خواندن یک مقامی دیگه داد فکر می کنم آخر، بیتش بود دوازده بندشو نتونست بخونه،رفت بالا شروع کرد یه روضه ای گفتن ...*

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون حسین توست

*یک مرتبه،این روضه رو خواند،ندا اومد بس کن،گفت خود پیغمبر فرمودند بخوانم گفتند بس کن به خدا فاطمه غش کرد ..."

روضه تموم شد،همه دارن میرن،مقبل دلش گرفت،گفت می دونم گنه کارم اما خوش به حال محتشم بهش اجازه داد عاقبت پیغمبر عباشو در آورد انداخت رو دوشش،خیلی گریه کرد،گفت صلشم از پیغمبر گرفت،همچین که اومد راه بیفته بره شنید یکی می گفت مقبل کاشانی کیه؟دلش گرفته بود،برگشت گفت منم گفتن برگرد،اگه محتشم پیغمبر فرمود بیاد روضه ماروبخونه حالا فاطمه زهرا فرموده به مقبل بگید بیاد برا حسینم شعر بخونه .... (من نمی دونم می خوای چی کار کنی شب اولی اما در خونه حضرت زهرا یادت باشه پله ها رو اینطوری میری) تا اومد جلو منبر بی بی فرمود:برو بالا اومد بالای منبر،فرمود حالا روضه حسینمو بخوان شروع کرد روضه خواندن:

بسم الله الرحمن الرحیم

به اذن فاطمه الزهرا

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت

هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه ... از اسب سرنگون ....

*شب اولی بذار بگم تا با صورت افتاد ..."همه بچه های عالم وقتی بر زمین بیفتن می گن مادر ..." همچین که با صورت افتاد صدا زد: مادر .... حسین ...*

محرم اومده از توی قتلگاه صدای مادرت میآد

محرم اومده بالای تله زینبیه خواهرت میآد

محرم اومده چه جور بگم تو کربلا

چی به سرت میآد ...

 محرم اومده ....

من و هوای غمت،سیاهی علمت

خودت بگو چی میاد آقا سر حرمت؟

فدای پیرهن سیات،فدای شال عزات

بذار خودم بمیرم، برا همه بچه هات

حسین ...

*باریکلا به این دست که اینطوری گدایی می کنه*

محرم اومده ...*چقدر انتظار کشیدی*

محرم اومده،قراره که،یه مادری بی شیر خواره بشه

محرم اومده قراره که یه دختری بی گوشواره بشه

محرم اومده قراره که یه خواهری هم آواره بشه

محرم اومده ...

آقا بگو می زنن،تیر به گلو می زنن۲

سه ساله هر دفعه که بگه عمو می زنن

گهواره رو می برن،گوشواره رو می برن

اگه بتونن سر شیر خواره رو ...

*حسین ..."چقدر قشنگه شب اولیه داری نجوا می کنی*

محرم اومده...

*هی به خودت بگو محرم اومده ها*

محرم  اومده از حالا بوی سوختن دلای ما میآد

*از حالا به بعد آب دیگه نمی تونیم بخوریم*

محرم اومده...

بوی آتیش سوزی داره از کربلا می آد

محرم اومده....

چی توی آتیش سر ناموس خدا می آد

 محرم اومده...

چشای تار می سوزه...

*هی دارم اشاره می کنما*

زخمای خار می سوزه...

انگاری که دوباره در و دیوار می سوزه...

تو خیمه ها خولی و؛تو قتلگاه ساربون

پا برهنه می دوه رقیه تو بیابون ...

*حسین...ما شب اول همیشه یه روضه ی حضرت مسلم می خونیم ای غریب مسلم،بالای دارالاماره بردند دستاش بسته بود گفتند آب بیارن لباش تشنست،از بس لب ها بریده بود هر چه کرد نتونست آب بخوره از همان بالای دارالاماره صدا زد:"صلی الله علیک یا ابا عبدالله ..."هر مردی موقعی که گرفتار بشه رفیقاشو صدا می زنه می دونی کجا ابی عبدالله جواب مسلم رو داد؟همون جا که از ذوالجناح روی زمین افتاد..." یه وقتی دیدند نیزه غریبی رو روی زمین زد:"این مسلم؟!"بدن سوراخ سوراخه ..." مثل لانه زنبور ...."همچین که افتاد خواست بگه من زنده ام به خیمه ها حمله نکنند،(آی با غیرتا..." آی ناله زنا،ببینم برا حسین چطوری ناله می زنید،اگر محرم نخونم کی بخونم طاقت نداری بلند شد برو) به زور نیزه رو زمین زد،خودشو بالا آورد،یه نگاه به خیمه ها کرد؛هر نفسی که می کشه خون داره فواره می زنه .... میخوام یه نفرین کنم جواب منو بده ... تا خود حشر بر سنان لعنت ...." اون فرو کرد نیزه ....حسین .......

.