حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه شب دوم محرم_ روضه ورود به كربلا_ حاج میثم مطیعی

روضه شب دوم محرم_ روضه ورود به كربلا_ حاج میثم مطیعی

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ.... فریاد یا محمداه....حسین رسید به کربلا... وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ *ای کاش مثل فردا کربلا بودم...با رفقام جارو میکردم..آب میپاشیدم...همچین که قافلت از دور میرسید یه نگاهی به من میکردی،منم دست ادب به سینم میگذاشتم،صدا میزدم: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ* .   گر سوخته است بال و پرت فابک للحسین افتاده داغ بر جگرت، فابک للحسین .   *اگه قراره حسین جان بگی یه حسین جان بگو صدات برسه کربلا،یعنی آقا منم هستم رو منم حساب کن،بدم ولی دوست دارم...حسین جان...حسین جان...امشب میخوایم به وصیت امام رضا عمل کنیم...ای کاش الان کربلا بودم...* . شب های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد... نور دوعین من چه شد...  *مثل فردا چه خبره؟* یه دختری رو محملا،خواب اسیری میبینه خواب میبینه رو صورتش،گرد یتیمی میشینه حسین... رباب لالایی میخونه....الهی اصغر نمیره *اشک قطره ایه که ما رو به دریای رحمت وصل میکنه...اشک چیزیه که پاکمون کنه،چون باطنا وصل به کر میشیم * این اشک رهایت از دل خاک کند بالت بدهد راهی افلاک کند تو اشک غم حسین را پاک نکن بگذار که این اشک تو را پاک کند... حسین جان... *امام رضا فرمود:یابن شبیب محرم همون ماهیه که اهل جاهلیت حرمتش رو نگه میداشتند" فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا" اما این مردم حرمتش رو نگه نداشتند،حرمت پیغمبر رو نگه نداشتند" لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّیَّتَهُ" بچه هاشو تو همین ماه محرم کشتند" وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ" زنانش رو به اسیری بردن،بارو بنه اش رو غارت کردند..اینجای روایت امام رضا فرمود" فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ أَبَداً" خدا نبخشدشون... یابن شبیب حالا میخوام یه چیزی بهت بگم حواست باشه.به همه حسینیا تا قیامت برسون." یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ " اگه خواستی برای چیزی گریه کنی برای حسین گریه کن" فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْش"من نمیگم کبش معنیش چیه...من نمیگم مردم جاهلیت قوچ رو چطور سر میبریدند...اما تو اینطور بشنو:ای پسر شبیب اون طوری که سر گوسفند رو جدا میکنند...شب گریه هست...روز اول محرمه،باید اشک گرفت...باید به امام زمان اقتدا کرد که فرمود" فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً"صبح وشب برات گریه میکنم" وَ لَاَبکَینَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً"اگر اشکم خشک بشه خون گریه میکنم.* بگذار ما به جای تو گرییم بر حسین تبدیل تا که به خون نشود اشک های تو *یا صاحب الزمان* تا هم رکاب قافله ی نینوا شویم در ابتدای هر سفرت فابک للحسین... *فردا میرسه کربلا...فردا زینب با احترام پیاده میشه.خدا رحمت کنه حاج آقامجتبی تهرانی رو.میفرمود:وقتی زینب از مدینه میخواست حرکت کنه همچین که به دهلیز خانه رسید مردم آمدند بدرقه کنند،ابالفضل آمد درون منزل،شمشیر رو کشید،صدا زد: "ایهاالناس!غضوا ابصارکم"چشماتونو ببندید...(بعضیا فهمیدند...) " و قطعوا رئوسکم..."سرهاتونو پایین بیندازید...دختر علی میخواد سوار بشه...این مرد خدا میفرمود:مردم برگشتند سمت دیوار،سراشونو پایین انداختند...مثله فرداییم با احترام پیاده شد،یکی براش رکاب گرفت...یکی زیر بغلای عمه رو گرفت...* وقتی در آستانه ی پاییز برگ ریز گل ریخته ست دور و برت فابک للحسین... *مردم من منا بودم...این جنازه ها رو به بدبختی جمع کردند...5000 یاس سفید پرپر شد...این بدنا بالاخره جمع شد...اما منای کربلا رو میدونید چه خبر بود؟! بین این همه مصیبت چیزی نمونده بود زین العابدین جون بده...یه وقت صدا زد:عمه مگه اینا ما رو مسلمون نمیدونند؟بدنای نحس خودشون رو...چی گفت؟!* وقتی در آستانه ی پاییز برگ ریز گل ریخته ست دور و برت فابک للحسین... *فردا با کمک عمو پیاده شدند،با کمک برادرا پیاده شدند،اما روز یازدهم ....وقتی بدن ها رو دیدندمثل برگ خزون می افتادند...روز اربعین هم وقتی رسیدند کربلا مثل برگ خزون می افتادند..* .