نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز _ شب وم محرم _ ویژۀ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _كربلایی علی اصغر آرزومند

روضه و توسل جانسوز _ شب وم محرم  _ ویژۀ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _كربلایی علی اصغر آرزومند

اول ماه سپردم گره ها را به حسین

نفس سینه زن کرب و بلا را به حسین

دستم از گریۀ ماه رمضان کوتاه است

برسانید من بی سر و پا را به حسین

*مثل فردا میاد ، کاش مارو هم قربونی میکردن*

جورعشاق کشیدن هنر معشوق است

درد دادند به ماها، دوا را به حسین

پنج تن موقع حاجات دوعالم فوراً

میکشانند سرانجام دعا را به حسین

*سلمان میگه اومدم گوشه کوچه،دیدم حسین نشسته، طفله، گریه میکنه، فرمود: جدم فرموده: "هرکس برای حسینم گریه کند این مزایا رو داره" من دارم برای بلایای خودم گریه میکنم*

آدم از خیر بهشتی که در آن بود گذشت

خوش به حالش که قسم داد خدا را به حسین

*دویست سال گریه کرد، جبرئیل اومد، آدم! بعد از  گریه دویست سال، حالا بگو: "یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا قدیم الاحسان بحق الحسین" دلش لرزید ،اشکش جاری شد ،گفت: این چهارتا اسم یه طرف، آخرین اسم كیه؟گفت: این پسرپیغمبرآخرالزمانِ، میان دونهر آب ،سرش را تشنه ازقفا میبرند، گریه ای كه کردی، برابری کرد با دویست سال، چون برای حسینِ*

من گدای کهفش شده ام میدانم

میرساند سگ این خانه گدا را به حسین

حقم است ازهمه جا رانده شوم غیرحرم

قسم من فقط این است شما را به حسین

سفره را فاطمه انداخته مطمئناً

می سپارد محرم دل ما را به حسین

مادر آب بخوان نوحه کمی پیش فرات

که شهادت بدهد آب گوارا به حسین

*فردا صبح میرسند کربلا، یکی صدازد :چقدر درخت، ابی عبدالله فرمود دقت کن، دیدند اینها درخت نیست، نیزه هاست كه بالا رفته.

نامه رسیده به حُر كه حسین را بدترین جا بیار ،آقا فرمودند: بذار برم کشور دیگر، گفت: دستور دارم .

اما وقتی پشیمون شد،وقتی پوتین به گردن انداخت، زینب قاصد فرستاد برو به حر بگو: بی بی به تو خوش آمد میگه ."حتما به ما هم امشب خوش امد میگه" وارد کربلا شدند، فرمود: اینجا کجاست؟ یکی گفت: غاضریه. چند تا نام بردند ابی عبدالله فرمود نام دیگری نداره؟ پیری آمد گفت: نام دیگری هست عرض کرد قدیمیا میگفتن کرب وبلا آقا فرمود: "اعوذ بک  من الکرب والبلا" فرمود عباس جان خیمه ها را بزن وقتی مخدرات خواستند پیاده شوند دور ناقه را همه بنی هاشم گرفتند، قاسم عنان گرفت، علی اکبر زانو زد، اباالفضل مثل کوه، ابی عبدالله دست دراز کرد، بی بی زینب سلام الله علیها با احترام پیاده شد، بنی اسد میگه هیچ کدام از بانوان را ندیدیم ،خیمه را زدند، یک وقت هم صدا زدند: بیا زینب افتاده، ابی عبدالله دید خواهر داره زار میزنه سرش را بغل گرفت، تورا چه می شود؟ صدا زد اینجا کجاست؟ ازلحظه ای که وارد شدم دیدم ریگهای بیابان دارند به تو سلام میدهند، بوی خون رو حس می کنم.*

گرچه این خاک پناه همه پیغمبرهاست

روضه هایش سبب خم شدن مادرهاست

خواهرش زد به سرش گفت کجا آمده ایم

خار این سوست گودال در آن سوترهاست

ظهر امروز اذان گفتن علی را دیدم

ظهر یک روزسرت رو ی تن اکبرهاست

ساربان دید عقیق یمنت را امروز

بعد از این غصه من بردن انگشترهاست

خوش به حال من و کلثوم که با عباسیم

عصر یک روز سنان همسفر خواهرهاست

باز امروز من و بافتن گیسوهاست

حیف که قسمتشان آتش و خاکسترهاست

چقدر دختر نوپاست خدا رحم کند

بعد از این چنگ حرامی به سر دخترهاست

بنشین تا که از امروز گلویت بوسم

وای از روز دهم نوبت این حنجرهاست

چه بلایی به سر حنجر تان می آید

تقصیر من و کندی این خنجرهاست

دل من غرق امید است اگر باشی تو

معجرم نیز سفید است اگرباشی تو

.