نمایش جزئیات

زهر بی وفایی

زهر بی وفایی

زسوز غم پر پروانه می سوخت

ز داغ لاله ای گلخانه می سوخت

وجودش را شرر زد آشنایی

که از جور دل بیگانه می سوخت

بنوشید آب از پیمانه زهر

دل پاکش از این پیمانه می سوخت

ز آوای جواد آن جان زهرا

نهان گلشن جانانه می سوخت

میان حجره بود و ناله می کرد

 به حال وی دلی آنجا نمی سوخت

از همین جا دلت را روانه آن  حجره ای کن که امام جواد میان آن حجره افتاده ، از سوز زهر به خود می پیچید ، اما کشنده تر از این زهر ، زهر بی وفایی همسرش بود ، بمیرم برات آقا محرمی نداشتی ، چه کشید جواد الائمه ، آن ساعتی که دید اُمالفضل در حجره را بست کنیزانش را جمع کرد گفت : شادی کنید تا کسی صدای ناله امام را نشنود بعد شهادت هم دستور داد بدن امام را بالای بام مقابل آفتاب بیندازند ، اما کبوترها  می آمدند بالهاشون را بهم می دادند تا آفتاب به این بدن نتابد ، اما عاشقان امام جواد این بدن دیگر برهنه نبود ، بی سر نبود ، این بدن پاره پاره نبود .

رحمت خدا بر این ناله ها ، ای دلهای آماده ، بمیرم برای عزیز فاطمه حسین ، که دخترش بدن بابا را نشناخت، صدا زد عمه این بدن کیه درد دل می کنی ؟ فرمود : سکینه جان این بدن بابایت حسینِ ، همه صدا بزنید حسین حسین .

منبع:كتاب گلچین احمدی