نمایش جزئیات
پادکست زیبا و جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام _ حاج محمود کریمی
آتیش غم از دلم کشیده زبونه
اینکه داره جون میده خدایی جوونه ...
از شدت زهر تو پیچ و تاب
لباش عطش داشت دیده پرآبه
دلش کباب و حالش خراب ... وای ....
انگاری بسته بار سفرو
روی پای بابا میزاره سرو
داره میخونه روضه مادرو ... وای ....
*چی میگه ...*
توی کوچه ها مادر ما رو زدن ....
*از بچگیش کوچه رو که تصور میکنه ، ناخداگاه میگه آخ منو بزنید ....*
بال و پرش رو ، رو خاک حجره کشیده
کبوتری که جونش به لب هاش رسیده ...
لاله ی فاطمه دیگه پرپره
عمر کم اون مثه مادره ....
غصه و غمهاش مثه حیدر ... وای ....
تو عمق سینه اش دریای غمه
لحظه ی آخر داره زمزمه
به جای اشهد ، نام فاطمه ... وای ....
پشت در حجره غلاما صف می بندن
به اشک چشم بچه ی زهرا میخندن
با لب تشنه ، شاه عالمین
به گوشه ای از خاک کاظمین
افتاده یاد لبهای حسین ... وای ....
میگه که هر چند جونم بر لبه
تن شریفم به تاب و تب
گریم برای عمه زینب ... وای .....
آخ،توی کربلا عمه ی مارو زدن .....
.