نمایش جزئیات
شمع سوزان
من که پرپر می زنم ، تشنه لب در لانه ام
بر علی موسی الرضا من گل یک دانه ام
من جوادم – جان بدادم – تشنه لب در لانه ام
همسر بیگانه ام ، با کنیزان دف زند
می دهم من جان ز کف او به شادی کف زند
دلم کبابم – رفته تابم – همسرم شد قاتلم
از شراره زهر غم ، سینه ام شد چاک چاک
من لبم خشکیده او، آب ریزد روی خاک
همچو جدم – گویم هر دم – العطش تا جان دهم
من که همچون شمع و ، سوزد از پا تا سرم
بر مشامم می رسد بوی عطر مادرم
در بر من – مادر من – آمده وقت وصالم