نمایش جزئیات
متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
تو خرابه بی بی تب داشت، از روز عاشورا رقیه تب كرد،خدا رو شكر رقیه یا خواب بوده یابی هوش بوده یا مریض بود،خدا رو شكر رقیه نیومد بالای تل زینبیه،اگه یه دختر بیاد بالای تل و ببینه، دور باباشو دوره كردند،بارك الله صداتو خرج كن،اصلاًنذار من روضه بخونم،خوابید تو خرابه،یه داغی به جگر رقیه نشسته می دونی، از كجاست،مرحوم مقرم می گه تب كردن رقیه از این جا شروع شد،رقیه كجا تب كرد،یه نامردی عرق خورده بود، سر حسین علیه السلام رو جلوش گذاشته بود،به خاطر اینكه جیگر بچه هارو آتیش بزنه،با چوب هی به لب های حسین می زد، رقیه دید و تب كرد،دید دارن به لب های باباش می زنن.نانجیب خواب بود،طاهر نامی می گه نانجیب رو پای من خواب بود، یه وقت صدای گریه از تو خرابه بلند شد،از خواب نحسش پرید،گفت:ببینید تو خرابه چه خبره،خبر آوردند امیر دختر سه ساله و صغیر حسین ،یاد بابا كرده،گفت:بابا می خواد؟تو رو خدا جمله ی اول و می گم،با نالتون نذارید جمله ی دوم و ترجمه كنم،ترجمه كنم خودم اول متلاشی می شم، بی حیا گفت:ارفعو راس الحسین،وتره راس الحسین بحجره ها. ببرید،رقیه سر بابا رو گرفت:همه دیدند لب هاشو رو لب های بابا گذاشت،هی گفت:اَبَ،بابا