نمایش جزئیات
متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم- كریمی
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الهم كن ولیك........
شب حضرت رقیه سلام الله علیهاست و هر شب اذن میگیریم،خدا ان شاالله به حق امیر المؤمنین هر كسی هر دردی داره حاجتی داره،حاجت روا كنه به حق حضرت رقیه سلام الله علیها
روزا بی قراری
یا امام زمان
روزا بی قراری
شبا گریه داری
بمیرم برات كه، كسی رو نداری
سرت رو ، روشونش بذاری
روزا گریه دارم
روزا بی قرارم
شبا گریه كارم
برا دیدن تو، لیاقت ندارم
سرم رو كف پات میذارم
یا امام زمان آقا جان
اگه كور ِ كورم
اگه از تو دورم
میخوابم امشبی كه ، تو دریای نورم
دلم رو با اشكام بشورم
تو آقای مایی
می دونم میآیی
شهیدامون امشب،با تو كربلایی
میآیی تو صاحب عزایی
امام زمان
نوایی نوایی ،اَمون از جدایی
بریم خرابه
نوایی نوایی ،اَمون از جدایی
چشام تار ِ تار ِ،باباجون كجایی
خرابه شده كربلایی
آی بابا بابا،آی بابا بابا،آی بابا بابا،وقتی میگن "وای" مال مصیبته،"آه" مال حسرته،"آی" مال درده، آی بابا بابا،آی بابا بابا،آی بابا بابا....
دلم خونه خونه
دلم تنگه تنگه
هنوز داره یك شب
با بچه ات میجنگه
تو موهام پر از خورده سنگه
دلم خونه خونه
دلم تنگه تنگه
هنوز داره یك شب
با بچه ات میجنگه
چی شده خانوم؟بابا یه شب بزرگترها بچه هاشون رو آوردند،دامن بچه هاشون رو پر ازسنگ كردند، یه عده ای هم بچه هاشون چوب دستشون بود،بزرگترهاشون كف میزدند،ریختند تو خرابه، بچه هاشون اینقدر بچه های مارو زدند. تو چیكار كردی خانوم جان؟ همه ما پشت عمه مون سنگر گرفتیم، من كه نمیتونستم فرار كنم پاهام زخم بود،خمیده خمیده میلنگیدم، عمه ام گوشه ی خرابه همه ی ما رو نگه داشت،اما از لابه لای دستا همینطوری چوب و سنگ رد میشد،عمه ام زخمی شد،بابا جون سه ساله منو دیدی ، الان منو ببینی نمیشناسی عجیب نیست، عمری با عمه ام زینب زندگی كردی اگه الان چشات رو وا كنی عمه ام رو نمیشناسی،ای وای بابا،ای وای بابا، ای وای بابا...
وقتی سر تو بر روی یك نیزه جا گفت
تا سر رفت رو نیزه
شلاق سراغ من و عمه را گرفت
آن نیزه ای كه زیر سر تو نشسته است
آخر تو را ز دست من و عمه ها گرفت
از شمر
سادات ببخشند
از شمر سهم مادریم را گرفتم
یك پهلوی شكسته
سهمت چیه خانم جان؟
یك پهلوی شكسته توان مرا گرفت
امان از محله ی یهودی ها
از بین نیزه پیرزنی گیسوی مرا
با بغض چندساله ی تو بی هوا گرفت
بچه داشت میرفت،خودش ندید،بی هوا گرفت،بی هوا زدند. یك خط حماسه بخونم این جیگرت حال بیاد
از خطبه های عمه دلم قرص شد پدر
باید دهان عمه ی مان را طلا گرفت
چشم عمو به داد من و معجرم رسید
اما
حیف از دو گوشوراه كه یك بی حیا گرفت
هی دستش رو گرفت،گفت:نكش خودم در میآرم گوشوراه هام رو
دختردارها كجا نشستند؟ كی دختر داره؟ كیآ گوش دخترشون رو سوراخ كردن برا گوشواره؟ ان شاءالله بزرگ میشی اونا كه ازدواج نكردن ازدواج میكنند،دختر دار میشین، میفهمین من چی میگم. متوجه میشی،این سوراخ گوش اگه یه مدت گوشواره توش نباشه،خیلی آروم آروم باید بازش كرد،معمولاً این جور كارها رو بابا انجام میده،هی با این گوشواره بازی میكنه، هی میگه بابا یواش،چشم عزیزم،آروم آروم، لاله ی گوش درد نداره،خود گوش درد داره،اونایی كه دختر دارند من میخوام بهشون یاد بدم، هر موقع این سوراخ گوش دختر بسته شد آروم آروم،یه خورده روغن، آروم آروم با خود گوشوراه،با یه سوزنی كه تیز نباشه،با یك سیم خیلی لطیف،اروم آروم میپیچونی كه گوش رو زخم نكنه، اینجوری راه گوشواره باز میشه، اونم از اول تا آخرش هی باید بهش بگی عزیزم، عمرم، تا گفت:بابا بگو چشم،دیگه تموم شد، دوباره عشقم، آروم آروم تا راه گوشواره دوباره باز بشه،بعد هم كه گوشواره رو بخوان در بیارن فشار به لاله ی گوش نباید بیآرن،دارم دختر داری بهتون یاد میدم، آروم آروم این گیره اش رو باز میكنی، آرو آروم این گوشوراه رو درمیآری،
حیف از دو گوشوراه
دستش رو گوشاش بود،هی چپ و راست، دو تا دستارو با یه دست گرفت، دست رو برد طرف گوشوراه،این سرش رو برگردوند،آقام من و ببخشه، اینقدر زد كه سر بی حس شد، خودم بهت میدم.آی بابا
از سنگ پشت بام سرم درد میكند
از ضجه های بی اثر من صدا گرفت
امان از اون ناله ای كه آه بگیره
گفتم دعا كنم كمر زجر بشكند
با یك دل شكسته چه دیدی دعا گرفت
من هر چقدر ناله زدم بیشتر زدند
از من نفس، عدوی تو با ضرب پا گرفت
ای حسین........
مجنون شبیهه طفل تو شیدا نمیشود
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
حالا اومدی كه دیگه من نمیتونم جلوت بلند شم.
باشه كنج تنور و تشت طلا رفتی خونی ما نیومدی
ای خدا فرج امام زمان ما را برسان
كیآ مریض دارند؟ كیآ درد دارند؟كیآ قرض دارن كیآ گرفتاری دارند؟برا پدر و مادرت خیلی دعا كن،شب حضرت رقیه است،ای خدا همه مارو حاجت روا بگردان....
.