حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -حاج محمد رضا طاهری

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -حاج محمد رضا طاهری

به احترام مُحرم بیا ببخش مرا

برای خاطر این اشك ها ببخش مرا

تو در میان عزادار های خود هستی

ندیده چشمم اگر كه تو را ببخش مرا

هزار جمعه گذشت و نیآمدی اما

نمرده ام پس از این جمعه ها ببخش مرا

مَبین سیاه دلم كه سیاه پوشت توام

بیا به حرمت رخت عزا ببخش مرا

عزیز فاطمه از من اگر كه رنجیدی

به ماه ماتم خون خدا ببخش مرا

میان روضه یا در میان سینه زدن

هزار مرتبه دارم دعا ببخش مرا

به زیر سقف حسینیه ها اگر كه نشد

به زیر قُبه ی كرب و بلا ببخش مرا

هنوز یه روزنه ی دیگه داریم امشب به آقا التماس كنیم. آقا جانم:

به دختری كه زبیداد خارهای بلا

هزار آبله دارد به پا مرا ببخش

الهی به رقیه،الهی به رقیه....

***

جز خاك مرهم روی زخم پیكری نیست

پاگیره این ویرانه ام بال و پری نسیت

دیدی بچه های كوچیك،گاهی اوقات میآن،تو چشم باباهاشون خودشون رو نگاه میكنند،موهاشون رو تو چشم باباهاشون،تو آیینه ی چشم بابا

در قاب چشم عمه هر چه سر كشیدم

دیدم نشانی از سه ساله دختری نیست

بابا آخه دختر سه ساله كه می خواد از جا بلند بشه دست به دیوار كه نمیگیره،همه ی تنم درد میكنه بابا،یه جای سالم تو تنم نیست بابا... یه دختر بچه وقتی كه گریه میكنه، ناخوداگاه آدم میره بغلش میكنه،اشكش رو پاك میكنه،اگه بفهمی بچه یتیمه،بابا نداره،دیگه دورش میگردی،حالا ببین رقیه چی میگه:

این جا بساط اشك ِ معصومانه ام را

جز پشت دست زجر اصلاً مشتری نیست

جز ناسزا گفتن كسی حرفی بلد نیست

جز مو كشیدن انگار هیچ رسم دیگری نیست

با آستین پاره باید رو بگیرم

وقتی كه در این شهر حرف روسری نیست

یك شهر خولی بهتر از یك یهودی

در بغض از این قوم،قوم بدتری نیست

شاید اشاره بی بی به این باشه،تو این كوچه كه مارو بردن همه سنگ زدن،سنگ ها جاهاش خوب میشه،اما هیچ زخمی بدتر از زخم زبون نمیشه،یهودی ها به ما میگفتن:اینها خارجی اند،اما بابا دلم از اینجا گرفته،كاشكی همه ی این سنگ ها رو به من می زدند، داشتم سرت رو بالای نی نگاه میكردم،دیدم یه پیر زن یهودی سنگ برداشت،چنان سرت رونشونه گرفت،سر از رو نیزه افتاد.

لحظه به لحظه احتمال مردنم هست

از سنگ و سیلی خوردنی ِ بهتری نیست

چشم سیاهی می رود خیلی ضعیف است

از من گرسنه تر یتیم دیگری نیست

***

زخانه ها همه بوی طعام می آمد

ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم

***

وقتی بدن رقیه رو دفن كرد عمه ی سادات، همه رو یك به یك آروم كرد، رباب رو آروم كرد،سكینه رو آروم كرد، یه وقت دید گوشه ی خرابه اُم كلثوم زانوی غم بغل گرفته، چنان جانسوز داره ناله میزنه،هی به سینه میزنه، هی میگه:عمه قربونت برم،بی بی جلو اومد،یه نگاه به خواهر كرد عزیز دلم مگه نمی بینی به چه سختی اینها رو آروم كردم،چرا داری آتیش دلشون رو شعله ور میكنی؟ فرمود: خواهر جانم دست خودم نیست،دیشب این بچه آروم آروم اومد هی دست به دیوار می گرفت،هی می افتاد رو زمین،خودش رو رسوند اومد رو دامنم نشست،گفتم:عمه قربونت بره،چرا نخوابیدی عزیز دلم، یه نگاه تو چشام كرد،از نگاش فهمیدم یه حرفی می خواد بزنه،گفتم:الهی قربونت برم،به عمه بگو،چی می خوای؟حیا كرد چیزی نگفت، من دوباره اصرار كردم،كاشكی اصرار نمی كردم،اصرار كردم چی می خوای؟یه وقت دیدم  معصومانه گفت: خیلی گرسنه ام،دیدم هیچ كاری براش نمی تونم بكنم،بغلش كردم.

***

چشم سیاهی می رود خیلی ضعیف است

از من گرسنه تر یتیم دیگری نیست

یه وقت دیدن خم شد رو سر بابا،می خواد لب ها رو ببوسه،با تعجب هی سر رو بو میكشه،گفت:بابا

زخم سرت بوی شراب و دود دارد

مظلوم تر، زخمی تر از این سر،سری نیست

بالا و پایین رفتی از بس روی نیزه

از نی سواری ها برایت حنجری نیست

همه ی حرف ها رو زد،گفت:بابا همه ی درد هام یه طرف،این یه دونه یه طرف

از كم محلی ِ عمو از روی نیزه

اینجا برایم درد ضجر آورتری نیست

***

كن دعا بابایی، تو كوچه كم نیآرم

رو زمین نیوفتم ،رو خارا پا نذارم

كاش می شد كه وایستیم،یه كم نفس بگیرم

تا گل سرم رو از اینها پس بگیریم

سخت ِ كه ببینم، كنیزا،من و نشون هم میدن

سخت ترین ِ اما، ببینی، كه بچه ها هولم میدن

دخترا سر راه،به خنده،گوشوارمو نشون میدن

پیش من كه دستام، تو بندِ، النگومو نشون میدن

تو حراجی دیدم ، تو بازار،دوباره گهواره مونو

پشت عمه موندم،نبینن،لباسای پاره مونو

می خورم از همه،پر نامحرمه،وای از این درد یتمی

كن صِدام كه تو شام دیگه صِدام نپیچه

كن دعام كه زنجیر به دست و پام نپیچه

آخه بابا هر موقع زنجیر به پاهای من گیر میكنه،از حركت می ایستم،میان عمه مو میزنند

میكشه طناب و برام گلو نمونه

نیزشو تكون داد روی نی عمو نمونه

بابا خودم دیدم چه طور سر عمو رو بسته بودن.... این اشك هاتو رو دستت بگیر، خدایا به آبروی سه ساله ی ابی عبدالله فرج امام زمان برسان، خدا به آبروی رقیه سلام الله علیها آقامون رو از همه ی ما راضی و خوشنود بگردان.

.