حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم-میرداماد

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم-میرداماد

دل زقید غمت ای دوست رها نتوان كرد

هست دردی غم عشقت كه دوا نتوان كرد

می توان دین و دل و عقل زكف داد ولی

رشته ی زلف تو از دست رها نتوان كرد

تا دل جام نشد خون به لبانت نرسید

از تو بی خون جگر كام روا نتوان كرد

به ره كعبه به پا و به ره عشق به سر

زآنكه طی مرحله ی عشق به پا نتوان كرد

اگه می خوای به معشوقت برسی باید با سر بری،نباید هیچ گونه تعلل ،هیچ گونه تردیدی داشته باشی،یكی از شهدای كربلا،جناب مسلم بن كثیر،من شاهد مثال برا این بیت بیارم زود رد شم،امشب حرف زیاده،فقط می خوام بگم این مسلم بن كثیر جانباز جنگ جمله،در ركاب امیرالمؤمنین علیه السلام جنگیده،جانباز شده،درود خدا به جانبازها،به اون هایی كه عضوی از بدن رو دادن،مسلم كثیر جانبازه،از ناحیه پا،اما بازم،خودش رو رسوند به ابی عبدالله،نگفت من كه تو جنگ جمل پامو دادم،بازم رسوند،همچین كه فهمید پسر علی غریبه،با این كه بهانه داشت،تو قرآن هم می گن،لیس علی اعمی حرج،به نابینا حرجی نیست و هم اونی كه از ناحیه پا،لنگ باشه،مصدوم باشه،این ها می تونن جنگ نرن،اینها عضوشون رو هدیه كردن،اما بازم بهانه نیاورد،گفت:كسی كه می خواد جونش رو فدا كنه باید تا آخرین لحظه باشه،ثابت قدم بود،اومد خودش رو فدای حسین كرد،جانم به این شهدا،یكی پس از دیگری قیامتند اگه بری تو وجودشون،

به ره كعبه به پا و به ره عشق به سر

زآنكه طی مرحله ی عشق به پا نتوان كرد

چون نكو بنگری ای دل،دل و دلدار یكی است

آری از یكدیگر این هر دو جدا نتوان كرد

اشك مظلوم كند خانه ی ظالم ویران

در ره سیل بلی خانه بنا نتوان كرد

می گن این خانم سه ساله زهرای كربلا بوده،اینقدر گریه كرد،این گریه قیامتی به پا كرد،آخه از مادرش یاد گرفته،امشب شب ناله است،شب زمزمه است،اومدی برا كسی گریه كنی،كه هیچكی به اندازه ی این خانم،واسه حسین گریه نكرده،جانم،نه فقط از لحاظ ظاهری،نه،نه فقط از لحاظ ظاهر شبیه مادرش بود،مرام و عقیده و راهش هم به مادرش زهرا می ره،شنیده بود مادرش تو مدینه هرچی خطبه خوند،بین در و دیوار رفت،تو كوچه های مدینه اومد؛نتونست رو دل این نانجیب ها اثر بذاره،آخرسر اومد تو بیابونها شروع كرد گریه كردن،آی اونهایی كه می گن این گریه ها الكیه،گوش بدن،اونایی كه می گن بسه چقدر گریه می كنید،دیدید بعضی ها می گن دوباره محرم اومد،این ها گریه هاشون شروع شد،خسته نشدید،هرسال گریه می كنید،ما گریه مون رو از رقیه بلدیم،آخه می گن این دختر اینقدر گریه كرد،تا آخرش به آقاش رسید،به امامش رسید،ماهم اینقدر گریه می كنیم،ایشاءالله یه روز آقامون بیاد،امشب خیلی ها براشون شب عاشوراست

بریم در خونه ی این خانم سه ساله،گریه ای كه خانم رقیه كرد،گریه ی ضعف نبود،گریه،گریه ای بود كه همه بفهمند،ظالم كیه،ظلم كیه،گریه كرد كه برو ببین الان اثری از دارالاماره،اثری از كاخ یزید نیست،فقط برو ببین تو این شهر برا خانم چه حرمی درست كردن،چقدر جلال داره،چقدر جبروت داره،

حالا داره با ،باباش حرف می زنه:

دیشب مدینه بودم و می گفتم می خندیدم

لالایی هات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم

ای وای بازم خواب می دیدم

دیشب داداش علی اومد به روی دستام بوسه زد

می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم

ای وای بازم خواب می دیدم

دیشب دیدم كه عمه جون با قاسم اومد خونه مون

می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم

ای وای بازم خواب می دیدم

چرا این خوشی ها همه اش خوابه

دیشب میون دفترم برای داداش اصغرم

عكس عمو رو با علم كنار دریا كشیدم

اینم بازم خواب می دیدم

یه روز جاموندم ازهمه به روی دست فاطمه

چشام می رفت كه خواب بره با سیلی از خواب پریدم

كاشكی اینم خواب می دیدم

چرا تلخی ها تو بیداریه،از بالای ناقه افتادم،تو بیابون تاریك داشتم دق می كردم،یه وقت دیدم سرم تو بغل یه مادره،حسین............

.