حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها- حاج مهدی سلحشور

متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها- حاج مهدی سلحشور

مشرف گشت سلمان بر حضور حضرت زهرا

که ای خیر النساء در دل مرا رازیست پر معنا

ندانم از چه بی تاب ِ حسین است این دل شیدا

ولایش در دل ِ زارم ، حسین را دوست می دارم

به سلمان فاطمه فرمود: که ای سردار ایرانی

بدان دردی كه تو داری ، ندارد هیچ درمانی

مرا هم اینچنین رازی بُود در سینه پنهانی

به عشق او گرفتارم، حسین را دوست می دارم

غرض سلمان و زهرا بر حضور مرتضی رفتند

محبان مشکل خود را به آن مشکل گشا گفتند

به جای چاره سازی از علی این جمله بشنفتند

منی که فخر ابرارم، حسین را دوست می دارم

کلید حل این مشکل به دست مصطفی باشد

سه عاشق آمدند آنجا که طاها را سرا باشد

رسول الله فرمود عشق من بیش از شما باشد

حسینٌ مِنی اذکارم ،حسین را دوست می دارم

چو حل این معما بر پیمبر نیز مشکل شد

امین ِ وحی با این زمزمه از عرش نازل شد

كه یا احمد خدا گوید: حدیث عشق کامل شد

قسم بر چرخ دوارم، حسین را دوست می دارم

*چی می خوام بگم، می خوام بگم :حسینی كه پیغمبر، امیرالمؤمنین،حضرت زهرا،امام حسن،نه بالاتر، خود ِ خدای سبحان عاشقش هستند،این حسین گرفتار ِ یه سه ساله است، می گفت: راه برو شبیه مادرم،نماز می خوند می گفت:شبیه مادرم ِ، قربونت برم، قربونت برم، عمه گرفتارشه، راه می رفت، می گفت:قربونت برم، عزیز دلم،خیلی از گره هارو این سه ساله باز میكنه، حوائج رو مد نظر بیارید،باتوجه،با اخلاص دست به دامن این ساله بشیم.*

ز چه رو آینه ی روی تو زنگار گرفت

ماه رویت به كجا هاله ی خونبار گرفت

*اون لحظاتی كه سر ابی عبدالله رو مقابل سه ساله گذاشتند، شروع كرد با سر ِ بابا حرف زدن،بابا بابا، بابا،بابا.... گفت:بابا*

ز چه رو آینه ی روی تو زنگار گرفت

ماه رویت به كجا هاله ی خونبار گرفت

*بابا قربون دندونهای شكسته ات برم، گفت: بابا*

خون دل خوردم از آن رفتن و این آمدنت

*چه آمدنیه؟چرا سرت اومده،بدنت كجاست؟*

دل حسرت زده تیمار زبیمار گرفت

مدد از عمه گرفتم كه مرا راه برد

یك قدم برد ولی دست به دیوار گرفت

هر كجا ناله زدم خصم تلافی ِ مرا

تازیانه به كف از قافله سالار گرفت

*تا سر ِ باباشو مقابلش گذاشتند همین جور با حیرت نگاه می كرد، گفت:عمه جان "هذا رأسُ مَنْ؟" این سر ِ كیه عمه جان؟ گفت:این سر ِ بابات حسین ِ، این لبهاش رو گذاشت روی لب های بابا، با این انگشت های كوچیك شروع كرد این موهای خونیه بابا رو شونه زدن، این لب و دندان بابا رو از خون پاك كردن، خاكستر از سر ِ بابا پاك كردن، بابا، "مَن ذا الذی أیتمنی؟"كی منو یتیمم كرده؟"مَن ذا الذی قطع وریدك؟" كی رگ های گردنت رو بریده؟ مَن ذا الذی خضّب شَیبَك؟ كی این محاسنت رو خونی كرده؟*

طلوع آفتاب را گه سحر ندیده کس

برلب شمس نیمه شب لب قمر ندیده کس

به روی دامن پدر سه ساله دیده هرکسی

به دامن سه ساله ای سر پدر ندیده کس

.