حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها ، سوم محرم- سلحشور

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها ، سوم محرم- سلحشور

دعا کن هر گُلی، پرپر نمیرد کسی با چشمهای تر نمیرد دوباره جمعه ای رد شد، دعا کن دلم تا جمعه ی دیگر نمیرد *** در راه رسیدن به تو گیرم كه بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم كه بمیرم بخدا قسم اگه كسی جانش رو در رسیدن به امام زمانش بگذاره می ارزه،همه ی زندگیت رو فدا كنی،یه بارم كه شده آقاتو ببینی. یه قطره ی آبم كه در اندیشه ی دریا افتادم و باید بپذیرم كه بمیرم یه قطره از خودش اعتباری نداره،ارزش نداره،اما وقتی وصل به دریا میشه معتبر میشه،جزو دریا میشه،تا وقتی قطره است بی اعتبار ِ،كسی بهش توجه نمیكنه،اما وقتی وصل به دریا شد اعتبار پیدا میكنه،آقاجان من و امشب وصل به خودت كن،اما لازمه ی اینكه قطره وصل به دریا بشه اینه كه محو بشه، هرچی منیت و خودخواهی داره بذاره كنار،این راه رو بره تا برسه به دریا یا چشم بپوش از من و از خویش برانم خوب این كه امكان نداره،آقا كه مارو از خودش نمیرونه. یا تنگ در آغوش بگیرم كه بمیرم *** کُنْتَ رَبیعَ الاَْیْتامِ، آقاجان،تو بهاره یتیمایی،بهار با خودش صفا میآره،امید میآره،امام زمان رو به جد غریبشون این و میگن: کُنْتَ رَبیعَ الاَْیْتامِ.. در روایتی است امام حسن عسكری می فرمایند: أَشَدُّ مِنْ یُتْمِ الْیَتِیمِ الَّذِی انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ یُتْمُ یَتِیمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِه وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَیْهِ. سخت تر از یتیمی كه باباشو از دست داده،اون كسی است كه از آقاش دور افتاده،از امام زمانش دور افتاده...آقاجان منم یتیمم،امشب دست رو سرم بكش،یه دست نوازشی به سرم بكش اقاجان،اگه خوب آقاتو صدا بزنی،امام زمان،دست نوازش به سرت میكشه،مگه میشه نیآد،حالا این بیت و از زبان اون سه ساله ای بگو،اینقدر بابا رو خوب صدا زد،بابا رو كشوند كنج خرابه *** یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم كه بمیرم خاموش مكن آتش افروخته ام را بگذار بمیرم كه بمیرم كه بمیرم *** شده از فراق امام زمانت سینه ات آتیش بگیره،شده خواب نداشته باشی،شده ازخواب بپری،شده اینقدر ناله بزنی از حال بری،رقیه در فراق باباش همین طور شد،اینقدر ناله زد،اینقدر امام زمانش رو صدا زد، تا اومد سر بریده تو خرابه ،هرچی بی بی زینب سعی كرد سر و وارد خرابه نكنند نشد،دوید جلو خرابه،گفت: قول میدم خودم آرومش كنم،میدونست سر بیآد چه اتفاقی می افته، گفت:من خودم قول میدم آرومش كنم،اما خانم رو یه طرف پرتش كردند، سر رو وارد خرابه كردند،ناله ات به من اجازه میده روضه بخونم،ابی عبدالله اول برا ظهور امام زمان دعا كرد،اونجایی كه گفت: اللهم انتقم منه بما عامل بی و ظلمنی و اهلی (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون). اما زبان حال سید الشهدا با دخترش: *** چشم های خسته ات را باز دریایی نكن اینقدر با اشك چشمت را تماشایی نكن هیج جا مانند اینجا چشم مردم شور نیست روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نكن عمه مثل ابر طوفان زاست،پس با او بگو بغض خود را بشكن و دیگر شكیبایی نكن دست و پایت زخمی است و  باز هم تب كرده ای گوشه ای بنشین و دیگر راه پیمایی نكن *** پیاده روی اربعین كی رفته؟ تا وقتی پات آبله نزده راحت میتونی راه بری،پا كه تاول میزنه دیگه یه گوشه ای میشینی،اما این بچه پاهاش تاول زده بود دست خودش نبود وایسته،هی با شلاق میزدن،بچه میدوید می خورد زمین،عمه بلندش میكرد عمه رو میزدن،بچه می افتاد بچه رو می زدن...میگه با زحمت،با قرض خودش رو رسونده بود شام و حرم حضرت رقیه سلام الله علیها تو حرم این پنجره های حرم رو گرفته بود،ضریح رو گرفته بود میگفت:آقا من مشكل دارم، من بچه هام مریض ِ، قرض كردم اومد اینجا، از راه دور اومدم،خرجیمون رو ذخیره كردیم بیاییم اینجا، اما اینجا نه اومدم بگم بچه ام رو شفا بده،نه اومدم بگم مشكل دنیوی دارم،نه هیچ مشكلی ندارم،فقط یه سئوال دارم،بی بی جان آبله هات خوب شده؟ *** حنجرت زخم است و داغ،اصلاً برایت خوب نیست در خرابه با اسیران هم، هم آوایی نكن دیدن این سر میان این تشت پیرت میكند اینقدر با بوسه ات از من پذیرایی نكن چشم هایت را ببند و دست بر رویم بكش دخترم حتی نگاهی هم به بابایی نكن *** پزشك امام خمینی رحمة الله علیه تعریف میكنه:میگه اصلاً با اون وضعی كه امام داشت من نمیگذاشتم كسی بیاد عیادتش، گفته بودم كسی میخواد بیاد عیادت با من هماهنگ كنه، گفت:یه روزی اومدم وارد اتاق شدم دیدم به شدت ضربان قلب آقا بالا رفته،نگران شدم گفتم:چه اتفاقی افتاده؟ گفتند:خود امام اجازه داده دختر یتیم بیآد اینجا، چند جمله با امام حرف زده ضربان قلب امام تغییر كرد... برا همین هم است،میگه:اشك یتیم عرش الهی رو به لرزه می اندازه، قلبُ مؤمن عرش الرحمان،قلب مؤمن عرش خداست. حالا ببین ابی عبدالله چه حالی پیدا میكنه،میگه:دیدم كنار خیمه ها،این بچه اومد سمت بابا،بابا آغوشش رو باز كرد، یه كلمه گفت:خیمه رو به هم ریخت،گفت:بابا تشنه ام. ابی عبدالله گفت: الله یُسقیکِ فَإنَّهُ وَکیلی  خدا سیرابت میكنه. حالا دختر برا بار دوم میخواد با بابا حرف بزنه،گفت: عمه جان این چیه برا من آوردن؟ من كه غذا نخواستم،چی بگه بی بی زینب،گفت: مقصود تو در زیر همین طبق ِ،روپوش رو كنار زد،با تعجب شروع كرد نگاه كردن، عمه جان: هذا رأسُ مَنْ؟ این سر مال كیه؟ *** دیگر شكستن ندارد بال و پر كوچك من میترسم از هم بپاشد این پیكر كوچك من آه ای سر روی زانو ای ماه آشفته گیسو دیشب خودت روضه خواندی بر منبر كوچك من این درد درمان ندارد می دانم امكان ندارد زخم سرت را ببندی با معجر كوچك من غارت گران دل نكندند ازگوش و از گوشواره انگشت و انگشتر تو انگشتر كوچك من بابا برایم دعا كن شام مرا كربلا كن یك بار دیگر صدا كن ای دختر كوچك من بابا من از مادرم ارث بردم،با گریه ام مبارزه میكنم،بابا،بابا،با گریه ام شام و از خواب غفلت بیدار میكنم. بابا جون خیلی خیلی دلم تنگ چشمات بود یادش به خیر روزایی كه سرم روی پات بود از لطف مردم شام این روزها خوبه حالم با دسته گل بابا اومدن استقبالم كی گفته رقیه رو زدن،خیالت راحت كی گفته شامیا بدن،خیالت راحت كی گفته با شلاق اومدن،خیالت راحت خوبه خوبم،فقط یه كم صورتم كبوده چیزی نشده،فقط یه كم صورتم كبوده چیزی نشده،اصلاً رقیه خرابه نبوده *** لب و به لب های باباگذاشت،امام زمان اینجور سلام میده: أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ. سلام بر آن دندان چوب خورده. فَانْكَبَّتْ عَلیهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكی وَ تَضربُ علی رَأسُها و وَجْهِها هی به سر و صورتش می زد، حَتّی امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم دیدن رقیه این لب و دندانش خونی شده .