نمایش جزئیات

روضه جانسوز _شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها_حاج محمود کریمی

روضه جانسوز _شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها_حاج محمود کریمی

جوری گریه کرد از خواب بیدار شد" تا اون لحظه گریه ی بلند قدقن بود" دیگه همه دلو زدن به دریا های گریه کردن ..." اون نانجیب از خواب بیدار شد ، چه خبره؟ بچه ش از خواب بیدار شده "بهونه  ی باباشو گرفته" گفت خو سر باباشو براش ببرید .... ما بخوابیم "(حالا تو خرابه چه خبره؟)

یه حسی داره میگه الان

جونم به روی لبهام اومد ....

عطر بابامه،بوی سیبه

عمه کمک کن بابام اومد ...

*سر و آوردن جلوش زدن رو زمین ..." "هذا راس من؟قالو:هذا راس ابیک" بیا اینم بابات ...."«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبكَ بِدِمائكَ! محاسنتو کی خونی کرده؟*مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْكَ! رگ گردنتو کی بریده؟*مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! منو چرا یتیم کردن؟ کی این کارو کرد؟*یا أبَتاهُ کی یتیمتو بزرگ کنه؟ کی برا این زن های بی کس موند؟ یه نگاه به اینا بکن ....*وضعت فمها على فمه الشّریف* لب رو لب هاش گذاشت ...."

عمه کمک کن بابام اومد ...

گم کردم عمه دست و پامو

جونی نمونده توی دستام

عمه مراقب باش نیفته

بابامو بگذار روی پاهام .....

بابا سلام؛ویرونمونو امشب چراغون کردی بابا

سنگین شده سایه ت عزیزم

یاد غریبون کردی بابا ....

*حالا میخواد گله کنه*

بابا،نیاوردی عمومو شکوه به عباست کنم من

چشمام نمی بینه که باید با دست احساست کنم من

چشمام نمی بینه که با دست دارم پی چشمات میگردم

تو حسرت یک بوسه موندم،دارم پی لبهات می گردم

من چی شدم،تو چی شدی وای ....

بر باد رفته آرزوهام .....

تو بوی خونه روی موهات ....

من بوی دود روی .....

بابا دروغه هر کی گفته

ما پیش دشمن کم آوردیم

بابا خیالت جمع باشه

بابا غذا دادن ، نخوردیم ....

اما بابا از تو چه پنهون ....

تو کوچه های شام تا مرگ

با عمه ها صد بار رفتم

از تو چه پنهون تا رسیدیم

بابا بگم! بازار رفتم ......"

بابا غروبی پیش دختر بچه ها رفتم

گفتم منم بازی؟ ولی آنها هولم دادن

.