نمایش جزئیات

روضه جانسوز _شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها_استاد حاج منصور ارضی

روضه جانسوز _شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها_استاد حاج منصور ارضی

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاخِیَرَةَ اللَّهِ وابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَاَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاًسَلامُ اللَّهِ اَبَداًمابَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یااَباعَبْدِاللَّهِ ....

من که بعد از تو به کوه دردها برخورده ام

از یتیمی خسته ام از زندگی سرخورده ام

*بابا جون ...*

دخترت وقت وداعت از عطش بیهوش شد

زهر دوریه تو را با دیده ی تر خورده ام

حرف های عمه خیلی سخت برمن میرسد

گوش من سنگین شده،از بس مکرر خورده ام

*آخ ..... آخ .... کسی هست برا بی بی جانمون گریه کنه*

هر طرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت

گاه از این ور خورده ام گاهی از آن ور خورده ام

*یه مصیبتو برات بگم بابا*

ناقه رم میکرد و من هر بار میخوردم زمین

گردنم آسیب دیده بس که باسر خورده ام

*دیگه منو با خودت ببر ...."چنان سر و بغل گرفته بود،جانش داشت بیرون میومد ...." بابی انت و امی یا ابا"*

بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدن

ایستادم هر کجا تا سنگ آخر خورده ام

آه بابا،دخترت را هیچ کس بازی نداد ....

زخم ها از خنده ی این چند دختر خورده ام

دخترت با درد پا طی مسافت می کند

پای من زخم است،پای زخم اذیت می کند

*یه وقت دیدن سر یه طرف افتاد،دختر یه طرف افتاد ..." عمه داره نظاره می کنه؛میدونه باید این بچه بمیره" دوید بچه رو بغل گرفت دید از دنیا رفته ...." این زن و بچه دور اینها حلقه زدن ..." یکی صورت سر و می بوسه" یکی صورت دخترو می بوسه .....

آب بودش،آب آوردن بدن و غسل دادن ولی کفن نبود ....." با همون لباس اسیری بدن بی بی رو دفن کردن ....."*

خوابید در خرابه تا کاخ ظلم را

با ناله ی یتیمی خود زیر و رو کند

.