حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز _ شب سوم محرم _روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _کربلایی حنیف طاهری

روضه و توسل جانسوز _ شب سوم محرم _روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _کربلایی حنیف طاهری

زِسرت نمانده جسمی،به سرم نمانده مویی ...

که گرفته بود مویم،به کفِ خودش عدویی ...

دلِ زخم خورده م را ننهد کسی رفویی

همه هست آرزویم ، که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم ، برسم به آرزویی

نه پری در آسمانم ، نه دلی ست بر زمینم

نه توان ایستادن،نه مجال تا بشینم ....

*هر کدوم آروم میومدیم ، عمه رو میزدن ... هیچ جا نزاشتن راحت استراحت کنیم ...*

که به لطفشان نمانده ز سفر نه آن نه اینم

به کسی جمالِ خود را ننموده ای و بینم

همه جا به هر زبانى بود از تو گفتگویى

غم گوش و چَنگ و غارت همه مُستعدِ قَتلم

سر و نیزه و اسارت همه مستَعدِ قتلم

لب و خیزران،جسارت همه مستَعدِ قتلم

غم و درد و رنج و محنت همه مستَعدِ قتلم

تو ببر سر از تنِ من ببر از میانه گویى

ز هرآنچه دیده چشمم ، تو مخواه تا بگویم ....

*به رویِ ناقۀ عریان نرفته بودمُ رفتم .... بابا ... بابا ... بابا ...*

ز هرآنچه دیده چشمم ، تو مخواه تا بگویم ...

به خدا که چند دفعه زده‌ام صدا : عمویم ...

*در زیرِ تازیانه عمویم مرا ندید .....*

ز هرآنچه دیده چشمم ، تو مخواه تا بگویم ...

به خدا که چند دفعه زده‌ام صدا : عمویم ...

به لبان زخم خورده نفسی ببوس رویم

«به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم

شده‌ام ز ناله نایی،شده‌ام ز مویه مویی»

زِ هَراس کرده‌ام بس که فرار از حرامی

به وفورِ تاولِ پای ، نمانده است گامی

همه‌ام ز دست رفته و فقط به جاست نامی

«چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی؟

چه شود که کام جوید ز لب تو کامجویی»

*شبِ آخر خیلی گریه کرد ، خیلی ناله زد ، یه جوری ام گریه کرد همه شهر خبر دار شدن .... وقتی ام از خواب بیدار شد ، گفت عمه الان بابام پیشم بود ...

خواب دیدم بغلم گرده ای و میبوسی

سرِ تو در بغلم معنیِ رویایِ من است ...

همه شنیدید ، عمه من غذا نمی خوام ... هر چی میخوای تو این طبقِ ... روپوش رو کنار زد ... دختری که همیشه تو بغلِ بابا باشه رویِ بابا رو می شناسه ... چی سرِ این سر اومده بود ... تا روپوشرو کنار زد ، عقب عقب رفت ... گفت عمه این سرِ کیه ؟؟ نمیشناسمش ....

بس که زخمی شده ای چهرۀ تو برگشته...

اخه این سر وقتی واردِ شام شد ، یکی ازون مصیبت هایی که امام سجاد فرمود اینه : فرمود رو نیزه انقدر با سنگ زدن ... چند بار سر از رویِ نیزه افتاد ... مجلسِ یزید رفته ... واویلا ... ای وای ... ای وای .... امشب بلند بلند گریه کنیم .....شهدایِ مدافعِ حرم رو خیلی یاد کن امشب ... همه چی مردونه ش خوبه ولی گریه برا امام حسین (ع)زنونه ش خوبه ... فرمود فاطمه آخرالزمان میان مردانی که مثلِ مادر جوون مرده برا حسینت گریه کنن ....گفت بابا رو نیزه ها دیدمت ... اصلاً از حالم خبر داری ؟؟ .... کجا رفتم ... چه بلایی سرم اومد ...بابا یکی ش رو برات میگم ...بابا ...

آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم ...

*دستِ عدو بزرگتر از صورتِ من است ....*

آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم ...

بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی ...

آن شب که تو ناقه افتادی و غش کردی

من بر سرِ نی بودم کی از تو جدا بودم ....

داشتم میدیدمت ... هی صدا میزدی عمه .....

.