نمایش جزئیات

ذکر توسل و روضه جانسوز _ صنف لباس فروش ها سوم محرم _روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _استاد حاج منصور ارضی

ذکر توسل و روضه جانسوز _ صنف لباس فروش ها سوم محرم _روضه حضرت رقیه سلام الله علیها _استاد حاج منصور ارضی

در هوای وصال در به درم

شاهدم گریه زاریِ سحرم

جگرت خون شده ز غفلت من

من هم از غصه‎ی تو خون جگرم

اذن داخل شدن که نیست مرا

از در خیمه‎ی تو می‎گذرم

خبرت آنقدر نمی‎آید

تا به دیوار می‎خورد خبرم

یک سلام و علیک هم کافی ست

حالی از من بپرس ای پدرم

*بر مبنای"أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة" لذا خیلی از بزرگان می گن : گاهی دلت گرفت ، بگو:" یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا" درسته آیه ی قرآن ِ، درست حرف بچه های بی ادب ِ یعقوب ِ، ولی برای ما هم هست، به امام زمانت بگو ...*

بی کسم ای کس همه عالم

به خدا خالی است دور و برم

نده دست کسی مرا آقا

که دخیل تو اَند بال و پرم

به همین روضه‎های ناحیه ات

یک سفر پیش جدّ خود ببرم

تو که هر شب مسافر حرمی

برسان این حقیر را به حرم

بین مقتل چهارده قرن است

مادری داد می‎زند پسرم ....

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَیْكُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِكَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ ، و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْكُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ ، وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فیها ،و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْكینِ مِنْ قِتالِكُمْ ،بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِیاَّئِهِم ،یا اَباعَبْدِاللَّهِ .....

آفتاب شرفم ، مظهر توحیدم من

بخدا لحظه ای از کفر نترسیدم من

لحظه ای جا نزدم هر چه بلا دیدم من

گریه ام حکمت محض است که گشته سپرم

خم شده قامت لشکر به مصاف جگرم

مثل عمه چه قشنگ است بلا در نظرم

*"ما رأیتُ اِلا جَمیلاً" منم مثل عمه ام هستم،بلا برام قشنگِ، هر چی دیدم زیبا بوده*

هر چه را غیر حسین بن علی خط زده ام

رگ هر مفسده ای را با رگ غیرت زده ام

روی لب های ستم چوب صلابت زده ام

به رُخ زجر لعین سیلی ِ عفت زده ام

حال که چشم تو از وصف مقامات تر است

روضه ام را زخودم بشنو که دلسوز تر است

روزها چون شب تار است خدا رحم کند

جنگ من یک به هزار است خدا رحم کند

*گفت : وقتی معطل شد کاروان ، آوردنش ، همۀ لشکر گفتند : این بچه همۀ مارو معطل کرده؟ حالا این شعر رو بفهم*

جنگ من یک به هزار است خدا رحم کند

قاتلم اسب سوار است خدا رحم کند

*منو میکشوند ، خودش بر مرکب سوار بود*

کف پایم پُر خار است خدا رحم کند

تازیانه به تن من گذر انداخته است

*آخه وقتی میگن: زن غساله دست گذاشت به بدن،گفت: من این بدن رو نمی شورم، چرا همۀ بدن ورم کرده؟*

تازیانه به تن من گذر انداخته است

ناقه ی لَنگ مرا از کمر انداخته است

فاطمه بودم و قنفذ به سراغم آمد

آنقدر تند دویدم که نفس کم آمد

زجر کم بود که یک دفعه سنان هم آمد

به تو تا خیره شدم سیلی ِ محکم آمد

دست سنگین کسی بر رخ من رد انداخت

آنکه انداخت مرا روی شتر بد انداخت

سپرش تا به سرم خورد سرم درد گرفت

زد به بازوی منو بال و پرم  درد گرفت

به پدر حرف بدی زد جگرم درد گرفت

بشکند پاش الهی کمرم درد گرفت

یاعلی گفتم و با کینه به من سنگ زدند

پیر زن ها همه بر پیروهنم چنگ زدند

.