حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

خبر آمد که ز معشوق خبر می آید

ره گشا یید که یارم ز سفر می آید

کاش می شد که ببا فند کمی مو یم را

آب و آیینه بیارید پدر می آید

نه تو از عهده این سوخته برمی آیی

نه  دگر موی سرم تا به کمر می آید

جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد

غا لبا درد به دنبال جگر می آید

راستی گم شده سنجا ق سرم پیش تو نیست

سر که آشفته شود حوصله سر می آید

هست پیر ا هنی از غارت ان شب به تنم

نیمه عمامه از آن بهر تو در می آید

به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم

که به جز من ز پس کار تو بر می آید

راستی هیچ خبر داری تب کردم

راستی لاغری من به نظر می آید

راستی هست به یادت دم چادر گفتی

دخترم به تو چادر چقدر می آید

سر مه ای را که تو از مکه خریدی بردند

جای آن لخته خون روی بصر می آید