نمایش جزئیات

شام عزا

شام عزا

به لب آمده جان من از محن

رسیده شب آخر عمر من

شما ای اسیران حلالم کنید

خرابه نشینان حلالم کنید

خداحافظ ای عمه خونجگرم 

من دلغمین راهیم با پدر

خداحافظ ای عمه ای هست من

که دیگر شوی راحت از دست من

خداحافظ ای مادرم ای رباب

که دادی مرا تشنه لب سهم آب

خداحافظ ای سیلی و کعب نی

که عمر کم و پر غمم گشت طی

خداحافظ ای شهر شام بلا

خداحافظ ای طعنه ها سنگ ها

خداحافظ ای کنج ویرانه من

خداحافظ ای بیت الاحزان من

خداحافظ ای بوی نان و طعام

خداحافظ ای دختر شهر شام

ببین آمده باب نیکو سرشت

مرا می برد همره خود بهشت

علی رضا شریف