حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

خوب شد غارت شد

خوب شد غارت شد

زیر لب با خود گفت

خوب شد غارت شد

گل سر وقتی که نیست مویی که بدان آویزم

مشتی از گیسو رفت

گل سر با مو رفت

مشتی از گیسو رفت

یادش آمد که ز کاشانیشان همه روزی خوردند

همه مردم شهر دامنی می بردند

برکت می بارید

تشنه ای بود اگر آب به دستش می داد

یا گدا می آمد

هر چه می خواست از این خانه به او می دادند

باز هم با خود گفت

ولی آرام مبادا شنود گوش کسی

چند شب هست نخوردیم غذا

چند شب هست غذایی نخوردیم اینجا

گرچه انداخته اند از هر سو

همه در پیش قدم هایم نان

راستی بابا جان خارجی یعنی چه

دختر شاه کجا گوشه ی ویرانه کجا

گیرم که یتیمم اما

دختری حاضر نیست

تا که همبازی ام اینجا باشد

همه بابا دارند

بغض سر بسته ترک خورد و

به هق هق افتاد

که سرم می سوزد

خواستم که با نوک انگشتانم

شعله را بردارم

نوک انگشتم سوخت

راستی بابا جان