نمایش جزئیات

چشم گریان

چشم گریان

سبک دشتی

بیا بابا ببین چشم ترم را

بپرس از عمه حال مضطرم را

دلم خواهد پدر جان بار دیگر

گذاری روی دامانت سرم را

تو رفتی از برم باد خزان ریخت

ز طوفان غمت برگ و برم را

تو رفتی از برم سنگ ملامت

شکست از ره کین بال و پرم را

تو رفتی و به سیلی سرخ کردند

رخِ از برگِ گل نازک ترم را

ز ناقه من فتادم ای پدر جان

طلبکردم به یاری مادرم را

در آن صحرا ز کینه کرد دشمن

کبود از تازیانه پیکرم را

    ژولیده