حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

برای شانه ی افتاده ام، پری بدهید

برای شانه ی افتاده ام، پری بدهید

برای شانه ی افتاده ام، پری بدهید

دل شکسته ی ما را به دلبری بدهید

محبتی بکنید و مرا حرم ببرید

نشان راه به چشم کبوتری بدهید

کجاست خیمه ی سبزت،مسافرم برگرد

برای درک شما کاش باوری بدهید

به لطف فاطمه بیت الجنون همین جا هست

رسیده ایم به می خانه،ساقری بدهید

شنیده ام که شب،پای روضه ها هستی

نشسته ایم بنالیم ،حنجری بدهید

نمی رود به خدا جای دور،جان شما

اگر برات حرم را به نوکری بدهید

خبر رسیده خرابه شکسته ای می گفت

بابا چه می شود به ما چند روسری بدهی

از لحظه ای که حرف کنیز آمده وسط

خوابش نمی برد ز غم و ترس خواهرت

در این میانه جای اباالفضل خالی است

تا پس بگیرد از عدوی پست معجرم

در شهر مسلمین نشود دفن،خارجی

لزره فتاده بر دل و ترسان مادرت

پیغام داده اند اهالی شهر شام

بیرون کشند از دل هر خاک پیکرم

میان کوچه به زحمت به عمه اش می گفت

چقدر بوی غذا بین شام پیچیده

کمی مواظب من باش بین نامحرم

چه حرف ها که در این ازدهام پیچیده

برای شانه ی سرخش لباس سنگین است

عجیب زخم تنش بین روز می سوزد

برای بردن یک گوشواره دعوا شد

هنوز لاله ی گوشش هنوز می سوزد

چقدر مردم این شهر اهل خیرات اند

گرفته سرش را که بیشتر نزنند

حواس عمه شده جمع زیر پا نرود

میان کوچه نماند،ز پشت سر نزنند

محله های یهودی ز خارها پر بود

که زخم آبله در زیر پای او می سوخت

تمام روز ز سر شعله را جدا می کرد

تمام شب نوک انگشت های او می سوخت

ادا شده نذر همه ی پیرزن هاشان

از این به بعد فقط تکه آستین مانده

رباب  نخ قنداقه ای کنارش بود

که از برادر شش ماه ام همین مانده

کشید دست خودش را یه زخم گوشش ،گفت

به دختران سنان گوشواره می آید

میان بازی خود کودکان هولًم  دادند

عمو کجاست خدایا،دوباره می آید

ستاره های شبم را شمرده ام اما

هزارو نهصد پنجاه ،تا نشد عمه

حرامزاده ای انگشتر پدر را داشت

بدون موی سر از من جدا نشد عمه

دانلود مداحی