پس کی سر روی پاهام میزاری-محمود كریمی

بابا جانم،بابا جانم

پس کی سر روی پاهام میزاری

پس کی گوشوارهامو میاری

انگار دیگه منو دوست نداری

کارم آه و شب زنده داری

بابا مُردم از بی قراری

می خوای جون به لبهام بیاری

با این لب که داری2

بابا مگر تو دختر نداری

سر داری اما، پیکر نداری

پس کی سر روی پاهام میزاری

پس کی گوشواره هامو میاری

انگار دیگه منو دوست نداری

بابا جانم کجایی کجایی 3

روز وشب برام شام تاره

شبها می شمارم ستاره

با این چادر پاره پاره

حالم گریه داره،حالم گریه داره

خوندم نمازامو ،با یاد عاشورا

خانوم ِ خانومم ،مثل خود زهرا

هرجا که جون به لبهام میومد

اشک خون از تو چشمام میومد

می گفتم کاشکی بابا م میومد 2

بابا مگر تو دختر نداری

سر داری اما پیکر نداری

پس کی سر روی پاهام میزاری

پس کی گوشواره هامو در میاری

انگار دیگه منو دوست نداری

اسمت ناله ی بی صدامه

دست عمه جونم عصامه

صد تا خار تو زخم پاهام

درد بی دوام

امشب دل من، تنگ بابامه

امشب خرابه،کرببلامه

خار صحرا هنوز تو پاهامه

زندگیم زحمت عمه هامه

برق سیلی هنوز تو چشامه2

بابا جون کی میایی عزیزم2

.