نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده

روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم  به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده

مثلِ فردایی کاروان رسید کربلا .. اجاره بدید از زبانِ ابی عبدالله روضه بخوانم ..

خیمه‌ها را کرده‌ام بر پا ، امان از کربلا
داغدارم میکند اینجا ، امان از کربلا
بوسه میزد مادرم زهرا مرا با گریه و
مضطرب میگفت با بابا ، امان از کربلا

رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم
می‌شود انگشترم پیدا ، امان از کربلا
زینبم تا که عقیقم را ببیند! ساربان
دست خود را می‌برد بالا ، امان از کربلا

میخورد تیر سه شعبه حنجر شش ماهه ام
جایِ یک قطره از این دریا امان از کربلا
میبرم تا خیمه ها شهزاده ام را در عبا
لرزه می افتد بر این پاها امان از کربلا

*امشب باباها گریه کنن .. باباها ناله بزنن .. صداهامونُ تو هم بندازیم با هم روضه بخونیم .. دیگه زینبم یه عبا آوردم کربلا برا اون لحظه ای که علی اکبرمُ برگردونم ..قربون اون گریه کنی که آروم آروم مثه شمع از درون داره میسوزه میگه ای کاش من کربلا بودم زیر بغل هاتو میگرفتم برت میگردوندم .. دیگه کار به زینب نمیرسید .. آخه علی اکبرت .. که رفت عباست که رفت .. نوبت به زینبت میرسه .. اگه جایِ زینب می بودم برات عبا می آوردم تکه های بدنِ علی اکبرتُ جمع میکردم ..*

میرسانم با سر زانو خودم را علقمه
میرود از دستِ من سقا امان از کربلا
در دلِ گودال غرق خون می افتد پیکرم
میشود بالا سرم دعوا امان از کربلا

میدود گریان رقیه روی بوته های خار
شعله می گیرد لباسش را امان از کربلا
یک‌به‌یک «سر»ها به غارت رفته! صف می‌ایستند
نیزه‌داران عصرِ عاشورا ، امان از کربلا!

شاعره : مرضیه عاطفی

تا زینب به کربلا رسید ، عباس اومد براش رکاب گرفت .. دستِ خواهرش زینبُ گرفت پیاده ش کرد .. علی اکبر دستشُ گرفت ، علی اکبر اینجا کجاست؟ عباس اینجا کجاست؟ دوان دوان اومد پیش حسین .. داداش حسینم اینجا کجاست؟.. صدا زد زینبم صبر کن ، اینجا همون جاییِ که تو دنبالم میدوی .. هی صدا میزنی : مهلاً مهلاً …

.