نمایش جزئیات
سلام بابای خوبم، قدم رو ،چشای من گذاشتی- سلحشور
سلام بابای خوبم، قدم رو ،چشای من گذاشتی
كجا بودی باباجون، مگه از دلم خبر نداشتی
با رفتنت روزم سیاه شد
خیمه ی غم تو قلبم به پا شد
ببین كه غرق خون شد نگاهم وقتی نبودی
ببین كه بی تو چهره ام گرفته رنگ كبودی
ببخش اگه موهام نداره شونه
ببخش گوشم اگر كه غرقه خونه
سرت رو ،باباجون تو، آغوشم میگیرم
میخوام كه براتو بمیریم
حكایت ِ غمم رو بخون از نگاه ِ نیمه جونم
تموم غصه هامو ببین تو نگاه ِغرق خونم
بگم برات افتادم از رو ناقه بابایی
داد می زدم باباجون كجایی
بجای زانوی تو، سرم رو ،رو خاك گذاشتم
یه دست سنگین اومد،ولی من، بابا نداشتم
شبیهه لاله روی دختر شد
كه دخترت شبیهه مادرت شد
به سختی می بینم،تو رو ای قرص ماهم
كه سویی نداره نگاهم
سرت رو باباجون تو آغوشم میگیرم
میخوام كه براتو بمیریم
.برچسب ها
- حاج مهدی سلحشور
- اشعار سینه زنی حضرت رقیه (س)
- شعر مذهبي
- متن شعر مداحي
- متن شعر سينه زني
- دانلود شعر مداحي
- متن شعر حضرت رقيه
- متن اشعار سينه زني شب سوم محرم
- متن شعر سينه زني شهادت حضرت رقيه
- متن شعر سينه زني شهادت سه ساله اباعبدالله الحسين
- متن شعر سينه زني جانسوز
- شعر سينه زني شهادت حضرت رقيه
- متن شعر سينه زني براي حضرت رقيه امام حسين
- دانلود شعر سينه زني
- متن شعر سينه زني شب 3 محرم
- شعر سينه زني براي شب حضرت رقيه