حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و مناجات جانسوز _ ماه مبارک رمضان_استاد شیخ حسین انصاریان

روضه و مناجات جانسوز _ ماه مبارک رمضان_استاد شیخ حسین انصاریان

پیغمبر دکتر معرفی می کنه : "عباد الله انتم کالمرضاه و رب العالمین کالطبیب" به او مراجعه کنید ،بگو تو منو ساختی تو روزی منو دادی ، تو نمک منو تا حالا دادی ،من بنده ی توام ،من دچار بیماری چشمم،دچار بیماری دلم،دچار بیماری مغزم ، اونم تو تهرون دکتر نداریم ،من تو هر مطبی برم بگم آقای دکتر میگن شما فوق تخصص چشمی، میشه چشم منو عمل کنی من خدا بین بشم؟! من پیغمبر بین بشم؟! من حسین بین بشم؟!! میگه آقا اگه دستت میرسه دعا کن ماهم عمل بشیم ، ما هم بشیم خدا بین ،دکتری نیستش که ،دکتر خداست؛ دواهاشم داده به پیغمبر و به ائمه ،گفته بی دریغ به مریض بدین، هر کی بهتون متوسل شد بی دریغ بهش دوا بدید، بی دریغ ..."

باز آی هر آنچه هستی باز آی ...

گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی ...

این درگه ما درگه نا امیدی نیست ...

صد بار اگر توبه شکستی ...

نمونه ام میده ، به پسرش گفت بار کن بریم طرف ابی عبدالله ، گفت پدر از روی ابی عبدالله شرمنده نیستی؟ تو آدمی هستی که روز دوم محرم با هزار نفر جلوی حسین رو گرفتی او و این هفتاد و دو زن و بچه شو همه رو کنار این گرگ ها قرار دادی، بریم پیش حسین؟!! چی داری می گی بابا !! گفت عزیز دلم من پنجاه سالمه، شصت سالمه، من تجربه دارم تو حسین رو نمی شناسی ..."

من یقین صد در صد دارم بریم قبولمون می کنه ، حالا بیا بریم ..." ندیده بودم این روایت رو به این شکل ، اخیرا دیدم، وقتی که اومد خیلی جالبه ابی عبدالله و قمر بنی هاشم تو خیمه بودن ، اول صبح بود هنوز جنگ شروع نشده بود، هوا تازه آفتابی شده بود ، ابی عبدالله بلند شد از خیمه اومد بیرون ، قمر بنی هاشم هم دست به سینه دنبالش اومد ، امام چیزی نگفت ؛ ولی امام خودش میدونه مهمون داره ، مستحبه آدم به استقبال مهمان بره ..." حسین جان حر یه بار اومد ...؛ ما یه عمر داریم میایم ..." ما آگه سی سالمونه ، سی تا عاشورا دیوانه وار اومدیم دنبالت ..." آگه پنجاه سالمونه ، پنجاه بار اومدیم دنبالت ..." ما دیگه قیامت نمی تونیم دنبال تو بگردیم ..." اونجا دیگه نوبت تو هست ، تو دنبال ما بگرد ..." تا چشمش به ابی عبدالله افتاد ، با تمام روی بدن خودشو انداخت رو خاک که نگاه نکنه ابی عبدالله رو " صورتش رو گذاشت رو خاک ، بدن رو خاک امام اومد سریع بالاسرش فرمود سرت رو بلند کن ، "ارفع راسک" اینجا جایی نیست کسی سر افتاده باشه ..." به امر امام بلند شد گفت یابن رسول الله "هلی من توبه" واقعا جا برا من هست توبه کنم؟!! حضرت بهش فرمود «انت الحر کما سمیتک امک حرا» تو از عذاب دنیا و آخرت آزادی چنان که مادر اسمتو آزاد گذاشت ...*

.