نمایش جزئیات

زبانحال حُر

زبانحال حُر

ای پناه همه بر تو پنـــاه آوردم

 حرم و رو به تو با نـــــاله و آه آوردم

خجلم از تو و از فـــــاطمه و از زینب

اشک شرمندگی خـــــویش گواه آوردم

نکند زینــب دل سوخته ات نفرینم

که تو را این همه لشکر سر راه آوردم

تو حسین هستی و من حُر گنه کار توأم

به امید کرمت بــــــار گناه آوردم

من از اول دل اطفال تــــــو را سوزاندم

من سر راه تو ای شــــه سپاه آوردم

کورم از خجلت عبـــاس و علی اکبر تو

چشم بگشوده به حــــرف تو نگاه آوردم

ای نجات همـــه من غم به درگاه تو

ای طبیـــب همه من حال کباب آوردم

روز من چون شب تاریک شده در نظرم

تــــا کنم کسب ضیاء رو به تو ماه آوردم

رو سیــاهان همه گویند حسین است شفیع

ای شفیع همه من روی سیاه آوردم