حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مقتل خوانی جانسوز_شب چهارم محرم _روضه ی اصحاب_ میثم مطیعی

مقتل خوانی جانسوز_شب چهارم محرم _روضه ی اصحاب_ میثم مطیعی

السلام علیک یا مظلوم،یا غریب،یا وحید یا اباعبدالله،السلام علیک یا قتیل العبرات، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَرِیعَ الْعَبْرَةِ السَّاکِبَةِ وَ قَرِینَ الْمُصِیبَةِ الرَّاتِبَةِ

به انتظار نشستیم کربلا بشود

که پیش مرگی مولا نصیب ما بشود

*آقا ... مولا ...*

چقدر کرب وبلا مثل عید قربان است

خوشا کسی که چنین در منا فدا بشود

*مارو کی فدای خودت میکنی؟ما رو کی انتخاب میکنی؟ما به دردی نخوردیم برای تو...ما به درد امام زمانمون نخوردیم...تعارفم نداریم...*

سر تعارفمان نیست با حسین ولی

کجا به دادن سر دین ما ادا بشود

*اگه الانم سر بدیم چه فایده؟ما دیر رسیدیم ولی بیا یه کاری کن! من میخوام به شب عاشورا برسم؛اون موقعی که صدا زدی همه برید اینا فقط منو میخوان...*

بدا به نامه ی اعمال ما به روز حساب

نماز صبح شهادت اگر قضا بشود

*شهادت ...شهادت ... همه آرزومه ...

شهادت ... شهادت ... رویای ناتمومه ...*

خدا نبخشدمان گر که زنده باشیم و

خیام دوست گذرگاه اشقیا بشود

خدا نبخشدمان گر که زنده باشیم و

سه شعبه در گلوی شیرخواره جا بشود

*دستای گداییتونو بلند کنید این جوری نمیشه... ای خدا به سوز دل مادرش رباب اون موقعی که بچشو داد سیراب کنند،به اضطرار و تحیر امام حسین علیه السلام اون موقعی که نگاه کرد بچه دست و پا میزنه ... بالحسین الهی العفو ..." به ما سوز دل بده،ما اومدیم تو غمت بسوزیم ما فقط تو رو داریم...*

فقیر گوشه نشین محبتت هستم

بساز با دل آن که فقط تو را دارد ...

*به حق اون مادری که وقتی رسیدی حسن جانت خودش رو به روی سینه ی شکسته ی مادر انداخت،خودت رفتی صورت به کف پای مادر گذاشتی... به مادرت ... امشب یه نگاه به ما بکن . دوباره دستاتو بلند کن اگه اشک میخوای اول باید استغفار کنی..." به ناله ی زهرا بین در و دیوار الهی العفو...*

خوشاکه کشته شویم وبه لحظه ای نرسیم

که جسم اکبر او جمع در عبا بشود

*آخه یه وقت برگشت سمت خیمه ها، جوانان بنی هاشم "احملوا اخاکم"

به قطعه قطعه شدن در هوای عشق حسین

رضا دهیم,خداوند اگر رضا بشود

شاعر : میلاد عرفان پور

. . شب چهارم شب اصحابه ... هر سال در خونه یکی ازاصحاب با صفای امام حسین میریم،هرسالم من میگم ولو گریه کم بشه ولو بر حسب ظاهر هیاهو نباشه ولی ما تعمد داریم اینارو معرفی کنیم"سعیدبن عبدالله حنفی"شیخ طوسی در رجال خودش نوشته:"هو احدالاصحاب الراسخین" از یاران ثابت قدم امام حسینه،از آقاهای کربلاست سعیدابن عبدالله،یکی از اونایی که امام حسینوبه کوفه دعوت کردند و سر دعوتشون موندند،همراه دومین گروهی که نامه ی کوفیان رو برای امام آوردند به مکه،خدمت آقا رسید کنار کعبه،باعث شد آقا به نامه ی اهل کوفه جواب بده، یعقوبی نوشته نامه ای که سعیدبن عبدالله و هانی بن هانی برای آقا آورده بودند،اینطور شروع میشد"إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ شِیعَتِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ" (آی دروغگوها ! یه کاری کردید که مسلم شرمنده بشه...)"أَمَّا بَعْدُ فَحَیَّهَلَا" آقا به سمت ما بشتاب "فَإِنَّ النَّاسَ یَنْتَظِرُونَکَ"مردم منتظرند(آره مردم منتظرند؛میخوان بکشنت؛مردم منتظرند؛همه بازار آهنگرا صف کشیدند؛یکی شمشیر تیز میکنه؛یکی سه شعبه میسازه؛یکی نعل تازه به اسبش میزنه؛همه منتظرند...)"لَا امامَ لَهُمْ غَیْرُکَ"غیر از شما امامی ندارند"فَالْعَجَلَ الْعَجَلَ ثُمَّ الْعَجَلَ والْعَجَلَ وَالسَّلَامُ"آقا عجله کن، نامه رو آورد خدمت آقا،خودش برگشت کوفه،مسلم نماینده ی امام حسین وارد کوفه شد،وقتی مسلم در خانه ی مختار بود سعیدبن عبدالله حنفی حاضر شد،بلند شد صحبت کرد،اعلام وفاداری کرد،مردم رو تشویق کرد با مسلم بیعت کنند، گذشت و گذشت شب عاشورا شد،همه رو جمع کرد؛با یه غربتی صدا زد همتون برید"تفرقوا فی سوادکم و مدائنکم"اینا فقط منو میخوان،پراکنده شید برید شهراتون"فان القوم انما یطلبونی" فقط دنبال منند؛دست زن و بچه منم بگیرید ببرید"و لو قد اصابونی لذهلوا عن طلب غیری"اگر به من دست پیدا کنند در پی دیگران نمیرن. سعیدبن عبدالله بلند شد،البته همتون میدونید اول کی بلند شد! اول یه نفر بلند شد فقط یه سوال کرد،عرضه داشت آقا"َلِمَ نَفْعَلُ ذلِکَ؟! "برای چی این کار رو بکنیم؟ "لِنَبْقی بعدک؟"عباس قربونت برم،عباس که بلند شد،دونه دونه اصحاب بلند شدند،میدونید سعیدبن عبدالله چی گفت؟آروم آروم داریم میرسیم به عاشورا،صدا زد" وَاللهِ لَوْ اَعْلَمُ اَنِّی اُقتَلُ" به خدا قسم اگر میدونستم کشته که میشوم"ثُمَّ اُحْیا"دوباره زنده میشم"ثُمَّ اُحْرَق حیاُ"زنده زنده منو میسوزوندن"ثُمَّ اُذْرى یُفعَلُ بِی ذلِکَ سَبْعینَ مَرَّهً"اگه هفتادبار با من این کارو بکنند"ما فارَقْتُکَ"ازت جدا نمیشم،یا صاحب الزمان!امشب میشه ما این حرفو بهت بزنیم یا نه؟! اگه همین جوری بگیم لاف زدیم...آقا من از تو جدا نمیشم"حَتَّى اَلْقى حَمامِی دُونَکَ"تا در راه تو بمیرم،من اززبون سعیدبن عبدالله میگم:حسین جان! هفتادبار که سهله: اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم،نبینم آن دم را ... فقط ما رو قبول کن،هر چه خواهی بکن،فقط یه نگاهی به ما بکن؛ما به محرم امیدداشتیم؛ما همین جوری نیامدیم؛به مادرت قسم،ما منتظر بودیم محرم بشه ...؛ آقا ...؛ امام زمان هم در زیارت رجبیه،هم در ناحیه مقدسه به سعیدبن عبدالله حنفی سلام داده(خوش به حالت،امام زمان بهت سلام داده) فرمود" السلام على سعیدبن عبدالله حنفی"سلام بر سعیدبن عبدالله حنفی"  القائل للحسین(ع) وقد أذن له فی الانصراف"همون کسی که وقتی امام حسین بهش اجازه داد بره گفت" لا والله، لانخلیك" به خدا قسم رهات نمیکنم...(من این حرفارو دارم برای خودمون میگم،ما میخوایم چه کنیم؟ما با امام زمان چه میکنیم؟"حتى یعلم الله أنا قد حفظنا غیبة رسول الله(ص) فیك" تا خدا بدونه که در نبود پیامبر خدا ما از تو پاسداری کردیم،(خدایا ما دلمون میخواد در نبود پیامبر به درد دین بخوریم ،در نبود امام آقامونو یاری کنیم،پای ارزشهامون بایستیم)بعد امام زمان فرمود سعید همون کسیه که صدا زد"والله لو أعلم أنی أقتل ثم أحیا ثم أحرق ثم أذرى،ویفعل فی ذلك بی سبعین مرة ما فارقتك"همون کسی که اون جملات نورانی رو شب عاشورا گفت که اگه منو بکشند،زنده کنند،بسوزانند،قطعه قطعه کنند،هفتادبار با من این کارو کنند،از تو جدا نمیشم "وكیف لا أفعل ذلك،وإنما هی موتة أو قتلة واحدة" چرا این کارو نکنم درحالیکه مردن یا کشته شدن یک بار بیشتر نیست؟! نقد جان بر کف و شرمنده به بازار توام که بدین مایه ی ناچیز خریدار توام... )بچه ها ما برای اسلام چک نخوردیم،سیلی نخوردیم،ما به خوشیش رسیدیم)بعد امام زمان فرمود:سعید یه چیز دیگه هم خواست. "ثم هی بعده الكرامة التی لا انقضاء لها أبدا" یه بار در راه تو جون بدم بعدش غوطه ور شدن در کرامت تمام نشدنیه" بعد امام زمان فرمود"فقد لقیت حمامك" مرگ را دیدار کردی" وواسیت إمامك" امامت رو یاری کردی"ولقیت من الله الكرامة فی دار المقامة"خودش کرامت خواست حالا ببین امام زمان چی میفرمایند"حشرنا الله معكم فی المستشهدین"خدا ما رو با شما دربین شهید شده ها محشور کنه "ورزقنا مرافقتكم فی أعلى علیین"همراهی شما را در اعلی علیین روزی ما کنه. حالا دیگه کم کم میخوام روضه بخونم...خوارزمی در مقتل الحسین نوشته:روز عاشورا شد،موقع نماز ظهر رسید،آقای ما خواست نماز بخونه نماز ظهر ادا کرد و تیرباران شد ... نماز عصر سرش روی نی نمایان شد ... آقا میخواست نماز بخونه نازم به شهادت حسین بن علی از جان بگذشت،از نمازش نگذشت ما؛نمازامونو چی کار میکنیم؟بیا امشب عهد ببند با آقا به خاطر تو که در صحنه ی خطر نماز اول وقت رو فراموش نکردی،ما اهل نماز بشیم،آقا جون شما هم از خدا برای ما بخواه،شیرینی یاد خودش رو یه کمی تو کام ما بچشونه،نماز درست نشه هیچی دیگه درست نیست... نازم به شهادت حسین بن علی از جان بگذشت،از نمازش نگذشت "ان سعید بن عبدالله الحنفی تقدم امام الحسین"موقع نماز شد،سعید آمد مقابل آقا ایستاد: بگذار که در راه نماز تو بمیرم تا خلق بدانند که من عاشق تیرم آقا الله اکبر نماز رو گفت،این نماز رو یادته باشه،آخه آقا روز عاشورا نمازای دیگه ای هم داشت"فاستهدف له بالنبل" خودش رو هدف تیرهایی که به سمت آقا میومد قرارداد"فما اخذالحسین علیه السلام یمینا و شمالا الا قام بین یدیه"هر چی آقا به چپ و راست میرفت سعید هم می آمد جلوی امام حسین می ایستاد"فما زال یرمی"اینقدر در برابر تیر ایستاد"حتی سقط علی الارض"سعید افتاد روی زمین..." سعید جان همه نمازگزاران،همه مسجدیا فدای اون نمازی که ظهرعاشورا نخوندی؛سعید بن عبدالله مصداق"یومنون بالغیب و یقیمون الصلوة"حالا وقتی افتاد رو زمین مثیر الاحزان نوشته این جملات رو گفت"اللهم لایعجزک شی ءتریده"خدایا در ایجاد هر چه که بخواهی ناتوان نیستی. من امشب اصلا ناراحت نیستم تو سروصدا نداری،هیاهو نداری،ما باید اینا رو بشناسیم.چی بهتر ازاین؟! بعد هم یه جمله گفت"فابلغ محمدا صلی الله علیه و آله نصرتی و دفعی"خدایا خبر یاری و دفاع من رو از امام حسین (ع) به پیغمبر برسون"وارزقنی مرافقته فی دارالخلود" در دارالخلود همراه شدن با او را روزی من بکن. سیدبن طاووس هم نوشته سعید این جملات را میگفت" اللهُمَّ العَنْهُم لَعنَ عادٍ وثمودَ" خدایا اینا رو مثل عاد و ثمود لعنت کن" اللهُمَّ أَبلِغْ نبیَّك عنّی السلامَ"خدایا سلام منو به پیغمبر برسون"وأَبلِغْه ما لَقِیتُ من ألمِ الجِراحِ" از درد و رنج هایی که بر بدن من وارد شده به پیغمبر خبر بده"فإنّی أردتُ بذلكَ  نُصْرَةِ ذُرِّیةِ نبیِّكَ (ص)" من هدفم از این زخم و رنج ها یاری فرزندان پیغمبرت بود.(آقا جونم اگه اجازه بدی از اینجا به دیگه روضه شما رو بخونم)"ثم مات"شهید شدش،"فوُجِدَ بهِ ثلاثةَ عَشَرَ سَهماً،سِوى ما به من ضَربِ السیوفِ وطَعْنِ الرِّماحِ"غیر از جای ضربه های شمشیر و زخم نیزه ها سیزده تیر در بدن سعید پیدا کردند،حالا من با سعید بن عبدالله حرف دارم،سعید میخوام برات روضه بخونم،شنیدم سیزده تا تیر به بدنت زدند،کجا بودی؟اینجای مقتل رو شنیدی یا نه؟ "أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ (ع)بِالْجِرَاحِ" جراحات زیادی به آقا وارد شد"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ" دیدند آقا مثل خارپشت شده...میدونی زینب چی گفت؟حسین جان ... نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی *سعید فقط سیزده تا تیر خورد* نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی تیرباران که شدی یاد حسن افتادم.. حسین .... سعید بن عبدالله سیزده چوبه ی تیر بین بدن تو و زمین حائل شد،دیگه این تیرا بیشتر فرو نرفت؛آروم مثل برگ گل زمین افتادی،یه سوال دارم ازت:میدونی تیرها با بدنت چه میکرد اگر قرار بود از روی اسب به زمین بیفتی؟آخه آقای ما بالای اسب بود،این جای روایت که میگه"و بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ"مثل خارپشت شده بود آقای ما بالای اسب بود .... هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد... میدونی چطور افتاد؟سید بن طاووس نوشته" عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَة"ً اون نامرد یه نیزه ای به پهلوش زد..."فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ(ع)عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ"آقا از روی اسب به زمین افتاد... "عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" با گونه ی راست به زمین افتاد...این تیرها به قلبش فرو رفت...اینجا بود که راوی گفت:مثل ناودون خون میومد... آقا ما رو ببخش ... آقای ما ظهر عاشورا نماز خوند،نماز دیگه ای هم عصر عاشورا داشت،میدونی با چه کیفیتی؟میدونی چطور وضو گرفت؟به خون چهره و پیشانیت وضو کردی ... آخه سنگ زدند،تیر به پیشونیش زدند، شمشیر به سرش زدند،کلاه خودش پراز خون شد ... وضو گرفت ... به خون چهره و پیشانیت وضو کردی برای سجده به درگاه ذوالکرام،حسین.... آقا میدونی کجا رکوع رفت؟یکی کنار علقمه اون جایی که کمرش شکست؛صدا زد"الان انکسر ظهری" کمرم شکست...من میگم یه رکوع دیگری هم داشت؛اگه تیر به قلب کسی بخوره خم میشه...سجده چطور کرد؟ به خاک بود جبین و سرت جدا کردند نماز عشق تو در سجده شد تمام،حسین... یه سوال دارم اگه کسی سجده باشه چطور سرشو جدا میکنند؟یه وقت آقای ما رو برگردوند به پشت...آخه زینبم صدا زد"هذا حُسَیْنٌ مَجْزُورُ الْرِأْسِ مِنَ الْقَفاءِ" . سنگ،مهر و قتلگه سجاده،خون،آب وضو ذکر بر لب،تیر بر دل،اشک بر صورت روان شد به زیر خنجر قاتل نماز او تمام گفت تسبیحات زهرا را به بالای سنان.... ده مرتبه صدا بزن یا حسین..... .