نمایش جزئیات
قسمت_اول روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام محرم _ شب پنجم محرم _ حاج محمود کریمی
پس از آن گفت و شنود آن شه ابرار ندا داد در آن عرصه ی پیکار به آن لشکر خونخوار که ای قوم ستمکار منم حجت دادار منم آن که به هر عضو تنم بوسه زده احمد مختار اگر اهل نمازید بدانید که ما روح نمازیم اگر اهل دعایید بدانید که ما جان دعاییم اگر عبد خدایید بدانید که ما وجه خداییم خدا را به چه تقصیر ستادید و کشیدید به قتلم زره کینه و تزویر همه نیزه و شمشیر نمودید رخم را هدف سنگ و دلم را هدف تیر چه رو داده که با ختم رسل یکسره پیوند گسستید و چنین عهد شکستید همین آب که بر وحش و طیور و به همه خلق مباح است به روی پسر فاطمه بستید در این ماه که ممنوع قتال است چه رو داده که خون من مظلوم حلال است چرا خیل جوانان مرا یکسره کشتید و به شش ماهه من رحم نکردید زدید از ره بیداد به حلقوم علی اصغر من تیر جفا را.
صد افسوس که در پاسخ ریحانه پیغمبر اسلام زبان را ز ره کینه گشودند به دشنام که یکباره همان مظهر خشم ازلی وارث شمشیر علی نعره کشید از جگر و تیغ کشید از کمر و کرد سر و جان سپر و ریخت به هم بحر و بر و کرد چنان حمله بر آن قوم که در خاطره ها گشت عیان خندق و بدر و احد و خیبر و احزاب که دیده است که یک فرد لب تشنه که هفتاد و دو داغش به جگر مانده کند حمله به یک لشکر و لشکر بگریزند به صحرا و بیابان و در و دره و کوه و کمر از تندر خشمش ملک الموت گرفته به کف انگشت تحیر که حسین است و یا کرده خدا حمله بر این قوم ستمکار زهی تیغ و زهی دست و زهی عزم و زهی غیرت و ایثار که یک فوج سپه در کف یک فرد شده سخت گرفتار بیایید و ببیند حسین است که می رزمد و می تازد و از خشم جهانگیر و شرار دم شمشیر و ز فریاد خروشنده ی تکبیر به هم ریخته اوضاع زمین را و سما را.
* ارباب ما تشنه....داغ دیده...اکثر تیغ ها و نیزه ها زهرآگین..دلواپس زن و بچه...داغ اکبردیده...داغ عباس دیده...نزدیک ۵۰بیت رجز خونده، پسر علیِ....خدایِ بلاغت و فصاحت...همه فرار میکردند....*
اگر پیرو میثاق خداوند نمی بود به یک حمله آن حجت دادار نمی ماند به جا یک تن از آن لشکر خونخوار به تسلیم خدا بازوی او ماند ز پیکار که آن قوم ستمکار به او حمله نمودند به شمشیر شرر بار یکی زد به جبین سنگ و یکی بر جگرش نیزه یکی بر دهنش تیر و یکی فرق ورا کرد جدا از دم شمشیر فلک آتش توفنده شد و سخت برافروخت ملک بال و پرش سوخت قدر ریخت به سر خاک و گریبان قضا چون جگر خواجه لولاک شد از پنجه غم چاک و رسولان همه فریاد کشیدند و به تن جامه دریدند و به دندان جگر از خشم گزیدند و ندا از طرف خالق دادار شنیدند که ای عالم ایجاد همه هست خدا نقش زمین شد سر پیغمبر و زهرا و علی باد سلامت که شد از عرشه زین نقش زمین شمس امامت به خدا وجه خدا در یم خون کرد اقامت همه صحراست پر از گرگ و زنند از همه سو بر بدنش چنگ یکی نیزه فرو کرده به قلب و دگری دامن خود کرده پر از سنگ ،سنان رفته فرو در گلو و راه نفس بسته بر او تنگ ،الا خیل ملایک نگذارید که زهرا برود جانب گودال و ببیند که حسینش زده چون بسمل بی بال پر و بال و به پرواز در آورده ز لب های به خون شسته خود روح دعا را.
شاعر:غلامرضا سازگار
*اینجا بود عبدالله، از حبس دست خانوم خارج شد...همینطوری این بچه رو خانوم زینب محکم گرفته،کی رو گرفته؟!پسر امام حسن؛که با یه انگشتش همه عالم رو می چرخونه...کی گرفتدش؟!دخترِ علی....همینطوری هی زیرِ بازوها و دست عمه رو گرفت،می خواست خارج شه.صدا میزد:"والله لا اُفارقُ عمّی..."من از عموم غافل نمیشم.میخوام برم پیش عموم،یه عمریه با عموش زندگی کرده*
. .
شجاعتش حسنیست
قسم به دست علی،دستِ قدرتش حسنیست
به خلق و خوش قسم،که خُلق وخوش حسینی
و خِلقتش حسنیست
امام زاده ی عشق نواده ی علیست و
سیادتش حسنیست
شکوهِ بی بدل است،به چشم اهل حرم
قد و قامتش حسنیست
چه سروِ رعنایی،بلند مرتبه است
و صلابتش حسنیست
چقدر با ادب است
به عمه ها و عمو ها ارادتش حسنیست
چقدر لحظه ی تلخ شهادتش حسنیست
*امام حسن تو بغل امام حسین بود...این بچه هم تو بغل امام حسین بود...بخون لهوف رو،امام سجاد علیه السلام فرمودند:۳۰هزار نفر دور بابامو گرفتن....همه برای رضای خدا میزدن...با وضو میزدن....قربة الی الله میزدن...از لای این جمعیت،از لای دست و پا ،شمشیرها رو کنار میزد.دنبال یه چیزی هم تو راه میگشت پیدا کنه بتونه دفاع کنه...*
بعید شد گودال
به زیر خون تنش ناپدید شد گودال
حسین سوره ی نور...
ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال
وجسم عبدالله مراد بود وبه پایش مرید شد گودال
*دستا که افتاد و داشت بال بال میزد...رسید حرمله و از بالای سر از فاصله ی چند قدمی،بالای بلندی، گلوی عبدالله رو تو امام حسین نشانه کرد...*
رسید حرمله و به زنده ماندن او ناامید شد گودال
پس از سنان وشبث رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال
به تن گره خورده، زره شده است و به روی بدن گره خورده
ببین که در گودال،به بوی سیب، بوی یاسمن گره خورده
تمام شد دوری... تن حسین به جسم حسن گره خورده
که جسم عبدالله چونان کفن به تنِ بی کفن گره خورده
به لکنت افتاده...
چقدر سُمّ سطور میان همهمه بر پیرُهن گره خورده
دوباره غوغا شد...عزیز فاطمه بیش از همیشه تنها شد
زخونِ ثارالله، زمین تشنه لبه قتلگاه دریا شد
به غیره نیزه و تیر چقدر ردّ سم اسب...
زبانِ روضه گرفت،که قسمت تن ارباب ضربه از قفا شد
و بعدِ عبدالله سرِ بریدنِ رأسِ حسین دعوا شد
*زبان روضه خوندن باید، عین زبان روضه خوندن امام زمان باشه.....صدا زد : یا جداه ...یادم نمیره... اون موقعی که سینه ات سنگین شد ....اصلاَ روضه خوندنش نه، سلامش : " السلام علی الشیب الخضیب....."سلام به محاسن پر خونت ...سلام به صورت خاکی ات...ما ازاین ناحیه روضه می خونیم ...منو ببخشه امام زمان ...بمیرم برات، اون لحظه دیگه آسمان رو دود میدیدی حسین .....*
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست
ای جان حسین....جانان حسین...
عالم سنه قوربان حسین
یل یاتار طوفان یاتار
یاتماز حسینین پرچمی
.
برچسب ها
- حاج محمود کریمی
- متن روضه حضرت عبدالله ابن الحسن(ع)
- متن روضه
- شعر مذهبي
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گريز روضه
- گريز مداحي
- متن شعر مداحي
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب پنجم محرم
- متن روضه عبدالله بن الحسن
- متن روضه شهادت عبدالله بن الحسن
- عبدالله بن الحسن
- روضه عبدالله بن الحسن
- شعر شهادت عبدالله بن الحسن