نمایش جزئیات
روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام محرم _ شب پنجم محرم _ سیدمجید بنی فاطمه
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین
در مناجات شب جمعه نمیدانم چه شد
خواستم بر لب برم نام تو را گفتم حسین
ماند "هل من ناصرت" بی پاسخ اما بارها
آمد از کرب و بلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین
کُلُ اَرضٍ کربلا، من تازه فهمیدم چرا
در خراسان، در نجف،در سامرا گفتم حسین
*حرم امان رضا هم میری زود دلت هوای کربلا میکنه،کربلا میری زود دلت هوای امام رضا میکنه،......امشب شبِ دوتا عزیزای امام مجتبی است،امشب و فردا شب، سفره دار کریم اهل بیتِ....یادت باشه اگه رفتی کربلا ،اگه رفتی ایوون طلای ابی عبدالله بعد از اینکه سلام دادی تهش بگو یا امام حسن...گفت آخه قدیم کاروان از ایران میرفت مدینه رو زیارت میکرد بعد میرفت کربلا...میگه دیدم زائر ایرانی تو کربلا، حرم ابی عبدالله یه شمع روشن کرده،هی زیر لب میگه قربونت برم حرم نداری....هی زیر لب میگه قربونت برم یه چراغ بالا قبرت روشن نکردن،گفتم: نگاه کن آقا حرم داره زائر داره....گفت: مدینه بودم نذر امام حسن داشتم بقیع یه دونه شمع روشن می کردم، ریختن منو زدن....حالا نذرمو اومدم اینجا اَدا کنم، گفتم: حسین جان! داداشت خیلی غریبه.....*اما غریب اون کسی نیستش که زائر نداره،غریب اون کسی نیستش که حرم نداره،غریب اون کسی است که سن و سالی نداشته باشه،دستش به دست مادرش باشه،اصلاَ اسم مادر میاد داد همه بلند میشه،هزار مرد زمین بخورن اما یه زن زمین نخوره...*
زنده ام تا باشی
من مگر مردم عمو جان که تو تنها باشی
سوی توی می آیم
گیرم اصلا وسط لشگر اعدا باشی
قتلگاهم باشد
مطمئنم که بهشت است تو هرجا باشی
آمدم بی شمشیر
تا که نگذارم عمو بین سنان ها باشی
میشوم عباست
تا مگر منتظر یاری سقا باشی
اکبرت را کشتن
لشگر کوفه نمیخواست که بابا باشی
کور خواندند ولی
پسر آخرت آمد که سراپا باشی
به چه از این بهتر
که فدای پسر حضرت زهرا باشی
تیغ دارد در دست
بر نمی دارد عمو از سر تو لشگر دست
*دست این بچه رو داد تو دست زینب، گفت: مراقبش باش،علی اکبر رفت، قاسم رفت، این تنها یادگار حسنِ،همچین که یه وقت از دور دید عمو تو گودال افتاد،گفت: عمه! بذار برم، نمیتونم عمومو تنها بزارم....*
دست از تو نکشم
گیرم اصلا که جدا گردد از این پیکر دست
ساربان هم اینجاست
آه فهمیده که تو کرده ای انگشتر دست
سر برایت بدهم
حال که نیست عمو در بدنم دیگر دست
تا حواست به من است
می برد شمر در این فاصله بر خنجر دست
فاطمه آمده و
با همان دست شکسته کمی آب آورده است
دست من رفت ولی
قاتلان وارد گودال شدند آخر دست
نقش می بندد عمو
عاقبت خون منو و خون تو روی هر دست
*تو اون غوغا این نوجوان اومد دید عمو افتاده،تیر به سینه ی مبارک زدن، بدن پاره پاره،همچین که همه رو زد کنار دید عمو بی حال کنار گودالِ،دید نا نجیب شمشیر رو کشید،پرید بغل عمو،گفت : من نمیذارم،عمومو شهید کنید نامردا،من پسر علی هستم، من نوه ی فاطمه ام،عمومو غریب گیر آوردید،زن و بچه اش منتظرن....دستش و جلو آورد تا شمسیر به آقا نخوره، یه وقت حسین دید دست عبدالله، به پوستی آویزونِ....زودی عبدالله رو بغل گرفت،دست عبدالله بریده،حسین با اون وضعیت تو بغل گرفت عبدالله رو...دو نفر تو بغل حسین جون دادن، اونم کار حرمله بود،یکی علی اصغر،دیدن حرمله تیر به حلقومش زد، عبدالله هم با تیر حرمله به حسین دوخته شد، تا تیر زد حسین صورتشو برگردوند،آخ عزیزِ برادرم....
. . کی گفته عموجون نداره سپاهی چی دارم می بینم عجب قتلگاهی وای عمو زیر و رو چی کار کرده با پیکرت دشمنت وای تویی رو زمین داره خون میره از تموم تنت وای سرت، پیکرت یه عده تورو با عصا کشتنت وای عمو با تنت چه کردن سر غارت پیرهنت بگو رو به عمه بره توی خیمه نزار جون بابا برن سوی خیمه وای حرم مادرم که دیگه میلرزه تن دخترا دست نا محرما بیوفته اگه چادر و معجرا کعبه نی میخوره همه دست پاها همه پیکرا اهل بیتت عمو کتک میخورن رو بروی سرا وای حسین... وای حسن وای حسین... .برچسب ها
- سید مجید بنی فاطمه
- متن روضه حضرت عبدالله ابن الحسن(ع)
- متن روضه
- شعر مذهبي
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گريز روضه
- گريز مداحي
- متن شعر مداحي
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب پنجم محرم
- متن روضه عبدالله بن الحسن
- متن روضه شهادت عبدالله بن الحسن
- عبدالله بن الحسن
- روضه عبدالله بن الحسن
- شعر شهادت عبدالله بن الحسن