حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم ماه محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی

روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم ماه محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی

السَّلامُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِیَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ

 *آقا .. یه سال منتظر این دهه بودم .. خیلی زود داره تموم میشه ، خیلی داره به غفلت میگذرونم حسین جان ... به یادِ همه گذشته ها گوشِت اگه باز باشه میشنوی دارن حسرتِ این مجالس و میخورن ، مرگ بغلِ گوشتهِ  ، قدر بدون این ساعات*

عمریست دم زدم ز غمت دم به دم حسین

بوده ست هر دمم حسن و بازدم حسین

مادر مرا میانِ حسینیه داده شیر

قد کرده ام علم بغل این علم حسین !

رویم سیاه بود و لباسم سیاه شد

مدیون توست یک دهه یک رنگی ام حسین!

می آیم اربعین به نیابت ز دخترت

جانِ سه ساله ات ببرم تا حرم حسین

بعد از سجود ، خاکِ تو را بوسه می زنیم

شد مُهر هم به حرمتِ تو محترم حسین

با دست خالی از در هیأت نمی رویم

وقتی تو را دهیم به قاسم قسم حسین

______________

بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید

کیست این ماه که حیدر به نظر می آید

اینچنین که سویِ میدانِ خطر می آید ..

پدر ازرقِ شامی ست که در می آید

از جلال و جبروتش همه می ترسیدند

بعد ده سال همه رویِ حسن را دیدند

این‌ عمامه که به سر بسته برای حسن است

تنکرونی است شعارش  زرهش پیرهن است

ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است

چقدَر تیغ کجش تشنه گردن زدن است !

کِیْفْ کرده است حسین از رجز فاطمی اش

جان فدای هنر رزم بنی هاشمی اش

مثل باباش چه با غیظ و غضب می جنگد

میرود هم به جلو هم به عقب می جنگد

یک‌تنه با همه یلهای عرب می جنگد

همه گفتند که این‌ تشنه عجب‌ می جنگد

خسته شد ! دور و برش آه چه غوغایی شد

 

*یه نانجیبی گفت این بچه ی امام حسن فقط از دور سنگ بارانش کنید*

سنگ باران شدن کعبه تماشایی شد

یا زهرا مهی شد نمایان

از رزمش عدو شد هراسان

خروشان آمد رجز خوان آمد

حسن سوی میدان ..

تیغ علی به دستان او

خشم علی به چشمان او

زلزله شد ز طوفان او

یا قاسم یا قاسم ....

این آه عزای کریم است

گیسویی به دست نسیم است

به خاک افتادن چنین جان دادن

بلای عظیم است ..

.