حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

غزل مصیبت و ذکر توسل _ شب هفتم محرم _ حضرت علی اصغر علیه السلام _کربلایی حسین سیب سرخی

غزل مصیبت و ذکر توسل _ شب هفتم محرم  _ حضرت علی اصغر علیه السلام _کربلایی حسین سیب سرخی

"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"

 *گریه می خوای بکنی بسم الله، امشب دل رباب رو به دست بیار،جانم حسین،اصلاً باورمون نمیشه شب هفتم محرم ِ،سه شب دیگه مونده،یا اباعبدالله...*

 گر چه از دور از آن فاصله ها زد بد زد

آتش انگار که بر کرب و بلا زد بد زد

 چقدر هست مگر بچه سه جایش برود

وای من بر سه هدف او به سه جا زد بد زد

 اصلاً این بار کمان دار چه با زور کشید

به سه شعبه همه ی حنجره را زد بد زد

 دست و پا داشت که میزد رویش انداخت عبا

آخرین بار نفس زیر عبا زد بد زد

 اولین بار که چشمش به ربابش افتاد

اندکی حرف نزد بعد صدا زد بد زد

 برد در بین عبا تا که نبیند چه شده

مادرش گفت بگو تیر کجا زد بد زد؟

 بس کن رباب حرمله بیدار می شود

سهمت دوباره خنده ی انظار می شود

 گرچه بر چشم ابالفضل همین تیر نشست

بد تر از چشم عمو بود که تا زد بد زد

 پشت خیمه به سر قبر، حرامی آمد

نیزه برداشت و مانند عصا زد بد زد

 *یه بچه کوچولو رو دیدی چه جور نگاه میکنه ، اگه از مادرش دور باشه ، این بچه مادر میخواد ، مادر این بچه هم منتظرِ ، هی دلش تاب تاب میزنه ، بچه ام کجاست ؟ مگه یه بچه چقدر طاقت داره ، حلقوم یه بچه رو نگاه کن ، تیری که به عباس زدند مرد کش بود ، وای رباب ، وای رباب*

 طفل را از وسط خاک کشیدند به نی

بچه را باز نوک نیزه که جا زد بد زد

 نیزه دارش ز سر نیزه سرش را انداخت

سر که افتاد زمین ، ضربه ی پا زد بد زد

 ره گذر های دم کوچه به هم می گفتند

حرمله تیر به این بچه چرا زد بد زد

 سال ها بود همین جمله فقط کار رباب

نا نجیب آن همه لبخند به ما زد بد زد

 * ای حسین .... ابی عبدالله اومد وسط میدان ، یه دست قرآن گرفته ، یه دست این بچه رو گرفته ، داره اشاره میکنه ، آب مهریه مادرم زهراست*

 حسین دست غریبی به روی زانو زد

برای جرعه ی آبی به حرمله رو زد

 * گفت : اگه آبش بدید میمیره ، اگه آبش ندید میمیره ، صدا زد : امیر پدر رو بزنم یا پسر رو ؟ دید داره شیرازۀ لشکر از هم میپاشه ، گفت چرا معطلی ؟ گفت : زیر گلوی علی رو می بینی ، علی ش رو بزن ، حسین خودش جون میده ، ای حسین ....

.