نمایش جزئیات
شعر مناجاتی-حاج منصور ارضی
بر من مکن یا رب غضب
ذکرت نما جاری به لب
یا رب مرا بنما ادب
فاغفرلنا تقصیرنا
رحمی به احوالم نما
روشن تو اقبالم نما
امشب تو خوشحالم نما
فاغفرلنا تقصیرنا
تغییر بنموده دلم
تنها گنه شدحا صلم
از والدینم غا فلم
فاغفرلنا تقصیرنا
دائم به عصیان توام
دور از حبیبان توام
غافل زقرآن توام
فاغفرلنا تقصیرنا
گشته گناهم بی حساب
من مستحقم برعذاب
اما مکن بر من عتاب
فا غفرلنا تقصیرنا
در وقت مرگم یا حبیب
دانی كه من هستم غریب
ای وای از آن وقت عجیب
فاغفرلنا تقصیرنا
همت به عصیانم مده
غفلت به دل تنگی زده
حالا که مسکین آمده
فاغفرلنا تقصیرنا
من خانه ام این جا بود
من مادرم زهرا بود
حیدر مرا بابا بود
فاغفرلنا تقصیرنا
بیا واز سر تقصیر ما دگر بگذر
به جای قهر و غضب باکرم به ما بنگر
اسیر معصیتم ای خدا مُدارا کن
گدای گم شده را رهنما شو ای داور
فقیر عشق توییم ای خدای عاشق کُش
گدای تو به امیدی نشسته پشت در
ز غفلت و گنه و توبه ی فراوانم
ببین چه خاک سیاهی نشسته روی سر
به ما کمک برسان از خزانه غیبت
تو دست خالی از این در مران مرا دیگر
هزار توبه شکستم دوباره بد کردم
به خاطر بدیم کیفرم مکن آخر
زدست پاک تو ای دوست خواهشی دارم
مرا ببخش دوباره به خاطر حیدر
مرا ببخش برای همیشه یا غفار
به فضل و لطف وکرم بیمه ام کن ای داور
الهی العفو،الهی العفو