نمایش جزئیات
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله اجرا شده شب هفتم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری
هزار جَهد بکردم که سّرِ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش مُیَسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایلِ تو بدیدم ، نه عقل ماند و نه هوشم
مرا به هیچ بدادیُ من هنوز برآنم
*به هیچ بدادی یعنی هیچ منزلتی و جایگاهی نداشتم که بخوام شبا بیام تو روضۀ ابی عبدالله کنار شما برا جدِ غریبتون گریه کنم ...*
مرا به هیچ بدادیُ من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
امشب زن و مرد هر کجا نشستن ، شبِ باب الحوائجِ .. یک صدا آقاشونُ صدا بزنن :یا صاحب الزمان .. یا صاحب الزمان ..
. .یک پسر داشتم ای وای چه آمد سر من
رفته ای گل پسرم کو پسرِ دیگر من
آب خوش کِی رود از راهِ گلویم پایین؟
گوییا تیر سه شعبه ت درید حنجرِ من
بندِ قنداقت خبر می دهد از سر درون
دیدم آمادۀ میدان شده جنگاورِ من
*تا صدایِ هَل مِن ناصر .. ابی عبدالله رو شنید ، یه وقت دیدن علی خودشُ از گهواره بیرون انداخت ..*
کاش میشد بفروشند کمی آب به من
حیفِ لبهایِ تو نفرین به زر و زیورِ من
تشنه بودیُ مرا شیر نبود اما کاش
دست کم شور نبود اشکِ دو چشم تر من
*علی جان! همه حرفا برا اون لحظه ای ست که ابی عبدالله بدنُ برداشته آورده پشت خیمه ها ..*
جای اینکه به تنت خاک بریزد ای کاش
خاک می ریخت علی جان پدرت بر سر من
*دید ابی عبدالله شرمنده کنارِ رباب سرشُ پایین انداخت. خدا برا هیچ بابایی نیاره .. پدربزرگ شهید مقدسیان ، ایشون نقل می کردند که یه شب از روضه داشتم برمیگشتم دیدم زیر بارون یه بابایی یه بچه ای رو در آغوش گرفته، مثل ابر بهار ، داره گریه می کنه . گفتم کاری از دست من برمیاد؟ گفتم شاید بچه مریضه خرجِ دوا دکتر نداره ، کاری میتونم برات بکنم؟ گفت نه دیگه کار از کار گذشت .. مادرش میخواست باهام بیاد گفتم تو باش تو خونه ، من می برمش دکتر برش میگردونم چیزی نیستش ، بچه تو دستم پرپر زد .. حالا روم نمیشه برگردم خونه ...
همۀ روضۀ علی اصغر یه طرف این روضه یه طرف ... یه وقت دیدن حسین وسط میدان به چه کنم ، چه کنم افتاد .. یه قدم میاد سمت خیمه ها دوباره برمیگرده .. اما تا نگاه کرد دید ابی عبدالله سر به زیر انداخته گفت آقاجان:*
صد پسر داشته باشم به رهت خواهم داد
تا که باشد به سلامت سر تو ، سرور من
*بچه رو می خوان دفن کنن ... گفت بارالها*
حسین از آن عشقی که ز تو منفک است می ترسد
قبر اما عجیب تاریک است پسرم کوچک است
روی این سر چگونه سنگ لحد،مثل اهل قبور بگذارم
آه باید به جای گهواره پسرم را به گور بگذارم
*آداب دین ماست باید یک به یک انجام بشه "اِسمَع، اِفهَم علی اصغر من! .." این صدای گرفتۀ باباست .. به تنِ خسته ام نگاه نکن ... روحِ من هم کنار تو آنجاست .. پسرم ..*
محض تسکینِ مادرت به تنت کاش می شد دوباره جان بدهم
بازویِ کوچکُ نحیفت را ، من چگونه تکان تکان بدهم؟
هق هق من دوباره می شکند این فضایِ غریبُ ساکت را
با چه رویی بخوانم ای پسرم بر تن تو نماز میت را؟
سنگ پرتاب کرده اند این قوم،سوی آن گونه های صیقلی ام
بارالها خودِ تو شاهد باش غیر خوبی ندیدم از علی ام
خاک میریزمُ نمی خواهم بزنم حرف هایِ آخر را
وقتِ غسل و حُنوطِ تو دیدم ، میدهی بوی شیر مادر را
. .لالا لالا ، آروم باش یه ذره عزیزِ دلم
لالا لالا ، نزن لبهایِ خشکتُ رویِ هم
لالا لالا ، داره مادرت می بینه از حرم
*شما نوکرایِ امام حسین دارید گریه می کنید ، بچه ها می بینن می ترسن .. ابی عبدالله بچه رو ، رو دست گرفت ، تا میومد حرف بزنه همه هلهله می کردن ..*
لالا لالا ، آروم باش یه ذره عزیزِ دلم
لالا لالا ، نزن لبهایِ خشکتُ رویِ هم
لالا لالا ، داره مادرت می بینه از حرم
شرمندتم علی جون ، قلبِ من رو نسوزون
دور لبهات عزیزم ، زبونت رو نچرخون
می دونم تشنه هستی ، چند روزِ شیر نخوردی
رو دوشم سر بذار تا ، جایِ آب تیر نخوردی
لالا لالا علی جان .. لالا لالا علی جان ..
خیلی سخته ، برا غربتِ تو نبارم علی
خیلی سخته ، که چشماتو رو هم بذارم علی
خیلی سخته ، که تیر از گلوت دربیارم علی
خیلی در هم شکستم ، خیلی از پا نشستم
با این دستایِ لرزون ، میفتی از رو دستم
روی دستم سر تو ، روی دست پیکر تو
من چی بدم جوابِ ، اشکایِ مادرتو
لالا لالا علی جان .. لالا لالا علی جان ..
. .*وقتی مختار یک به یک قتله رو داشت محاکمه می کرد ، سنگدل ترین اینارو بیرون آورد ، گفت ببینم جایی بود توام دلت به حالِ حسین بسوزه؟ گفت امیر فقط یه جا .. وگرنه من کسی بودم هر جا کنار هر کشته ابی عبدالله میومد کف میزدم .. هلهله می کردم .. فقط یه جا دلم سوخت ، دیدم عبارو رو بچه انداخته .. میخواد بیاد سمت خیمه ها روش نمیشه .. دیدم اومد پشتِ خیمه ها نشست رو خاکا .. با غلافِ شمشیر داره یه قبر کوچیک ...*
خیلی سخته ، ولی دیگه چاره ندارم علی
خیلی سخته ، تنت رو به صحرا سپارم علی
خیلی سخته ، رگاتو رویِ خاک بذارم علی
زیر خاکا که باشی ، از اسبا در اَمونی
دشمن کاشکی نذاره ، رویِ قبرت نشونی
این روضه خیلی سخته ، این روضه جان گدازه
الهی که نبینم ، چشمت رو نیزه بازه ..
لالا لالا علی جان .. لالا لالا علی جان ..
اگر گهواره را پس داده بودن
دلش خوش بود با طفلی خیالی
لالایی .. لایی لایی لایی لایی
*امشب مادرا با خانم رباب یه بارم شده بگن ..*
لالایی .. لایی لایی لایی لایی
بدم المظلوم ... بدم المظلوم .. اللهم عجل لولیک الفرج
.