حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ کربلایی حسین سیب سرخی

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ کربلایی حسین سیب سرخی

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
 عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ <اَبَداً> ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
 وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
 وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...
 
رحمت واسعه ی حَیِّ تعالاست حسین
سایه ی رحمت او بر سَرِ دنیاست حسین
 
ما همه عبد خدا ، اوست اباعبدالله
ما عبیدیم ، همه سرور و مولاست حسین
 
زینت دوش نبی ، نور دو چشمان علی
ضربان دلِ صدیقه ی کبراست حسین
 
تا دم آخر خود فکر گنهکاران بود
ایهاالناس ببینید چه آقاست حسین
 
همه ی خواسته‌ اش بود که دستی گیرد
ورنه از دست کسی آب نمی‌ خواست حسین
 
چون پدر داغ پسر دید ، خودش می‌ میرد
کشتنش نیزه و شمشیر نمی‌ خواست حسین
 
#شاعر_حسین_میرزایی
__________
 
نمانده شیر برای رباب عزیز دلم
تو را به جان عزیزت بخواب عزیز دلم
 
تو رو به قبله ای از تشنگی و می‌گردد
برای تو جگر آب، آب عزیز دلم
 
هنوز راه نیفتاده ای مبارز من
مکن برای شهادت شتاب عزیز دلم
 
بگو برای سه شعبه میان این همه یل!
چرا گلوی تو شد انتخاب عزیز دلم
 
نگو که می شود آخر محاسن بابا
به خون حلق ظریفت خضاب عزیز دلم
 
 
دعای آب نشد مستجاب حیف اما
دعای حرمله شد مستجاب عزیز دلم
 
#شاعر_میلادحسنی
__________
 
برای دل من یه بار دیگه بخند
فقط روی نیزه علی چشاتو ببند
یادت باشه مادر به من نگفتی همین
یه وقت از رو نیزه با سنگ نیوفتی زمین
میگن تو علقمه سقا شهید شد
دیدی اُمیدِ دلِ ما نا امید شد
لالایی گُلِ  نازم
بیا دیدنم بازم
دوباره خودم واست
یه گهواره میسازم
 
*ابی عبدالله خودشون صاحبِ آب بودن،مهریه مادرشون بود...*
 
__________
 
می دانم عاقبت کار امام عشق به تحقیر میکِشد
با آنکه دیر آمدم بالای قبر تو 
دیدم پدر زحنجرِ تو تیر میکِشد
این جسم غرق خون تو، حالتِ پدر
آن ماجرای کوچه به تصویر میکِشد
بو برده دشمنت به گمانم تنت کجاست
بر روی خاک نیزه و شمشیر میکِشد
باور نمیکنم بدن توست روی نی
دشمن میام هلهله تکبیر میکِشد
چشمان باز و حنجره ی ریش ریشِ تو
حال دلِ رباب به تحریر میکِشد
تا نیزه در گلوی تو جای باز میکند
انگار از وجود من اِکسیر میکِشد
دیده ببند تا که نبینی عدوی من
ناموس خانواده به زنجیر میکِشد
 
مادرِ اصغر بیا، اصغر به میدان می رود
وای علی اصغرم،ای وای علی اصغرم
.