نمایش جزئیات
شبهای جمعه كربلا روضه علی اکبر را نخوانید!
ای فروزنده مه برج و کمالم پسرم کردی ای ماه دو تا همچو هلالم پسرم ای جوان رفتی و پیری به سراغم آمد که به یاد الف قد تو، دالم پسرم عالمی داشتم از داشتن چون تو گلی بعد تو سیر شدم از همه عالم پسرم سنگدل را خبراز عاطفه هر چند که نیست دشمنان هم دلشان سوخت به حالم پسرم تیشة عدل کند ریشة صیاد تو را آنکه بشکست ز داغت پر و بالم پسرم 1 شب جمعه ای بود قافله ای رسید کربلا ، حرم امام حسین مشرف شدند ملا عباس می گوید : رفتم کنار ضریح امام حسین زیارت خواندیم ،رفقاش گفتند ملا عباس برای ما روضه بخوان ، دفتر چه نوحه ام را باز کردم نوحه علی اکبر آمد ، روضه علی اکبر خواندم صدای ناله همه در حرم امام حسین بلند شد مجلس تمام شد آمدیم برای استراحت ، ملا عباس می گوید : در عالم خواب دیدم کسی که در اتاق را می زند بلند شدم در را باز کردم دیدم یک غلامی است گفت : ملا عباس توئی ؟ گفتم بله ، چه کار داری ؟ گفت :بشارت به شما بدهم امام حسین سلام رساندند ، حضرت می خواهد به دیدن اهل این قافله بیاید .ملا عباس می گوید : در عالم خواب دوستان را خبر کردم همه با حالت ادب و احترام منتظر ماندیم طولی نکشید جمال ابی عبدالله نمایان شد خواستم به رسم احترام بلند شویم ، حضرت اشاره کردند فرمود: به حق من حسین بلند نشوید ، شما خسته اید، تازه از راه رسیده اید ، فرمود : ملا عباس می دانی برای چه من به دیدن شما آمدم ؟ من با شما سه کار داشتم :اوّل: آن که هر کس زائر ما باشد به دیدنش می رویم (رحمت خدا بر این ناله ها ) دوّم : یک پیرمردی خیلی آرزوی کربلا داشت موفق نشده همراه شما بیاید ، در جلسه شهرتان خدمت می کند ، سلام مرا به او برسانید .سوّم : ملا عباس اگر شب جمعه کربلا بودید رفقا را به حرم ما آوردید خواستید روضه بخوانید روضه علی اکبر را نخوانید مگر نمی دانید شبهای جمعه مادرم فاطمه ، کربلا مهمان من است 2.