نمایش جزئیات

تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم-سیب سرخی

تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم-سیب سرخی

تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم

سوختم وَ ز دل پُر درد دعایت کردم

آخرین توشه ام از عمر تو این بود علی

من غم انگیز نگاهی ز قفایت کردم

واویلا آه و وایلا زمین کربلا4

تو ز من آب طلب کردی و من می سوزم

که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم

یا رب این دشت بلا این من و این اکبر من

هر که را داشتم ای دوست فدایت کردم

***

من ناقابل اگر تشنه ی دیدار توام

از طفولیتم ارباب گرفتار توام

نیستم مسحق این همه لطف و کرمت

تا نفس می کشم ای شاه بدهکار توام

چون به دربار شما آمد و رفتی دارم

خلق گویند  که من  محرم اسرار توام

جان زهرا بَر کس مشت مرا باز مکن

هر چه هستم به تو وابسته ام و خار توام

تو به پیشانی من مهر قبولی زده ای

تا بدانند همه نوکر دربار توام

گریه کردن به تو را مادر من یادم داد

فخرم این بس که سیه پوش و عزادار توام

چه شود لحظه ی مرگم همه بینند که من

دست بر سینه ام و مات به رخصار توام

بی وفایی ِ مرا جان اباالفضل ببخش

من که پابست تو و مست علمدار توام

من که بی ارزشم اما تو بهایم دادی

گرچه بی مایه فطیر است،خریدار توام

به غباری که نشسته به سر روت قسم

تا قیامت خجل از مادر بیمار توام