حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب هشتم محرم _حضرت علی اکبر علیه السلام _حاج حسن خلج

ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب هشتم محرم _حضرت علی اکبر علیه السلام _حاج حسن خلج

اذان با پای خود دارد به میدان میرود

با اشهد ان لا اله و اشهد ان رسول و

اشهد و ان علی هایش ...

اذان دارد به میدان میرود با پای خود

با شانه هایِ محکم و چشمانِ نافذ

با سر و دست و خلاصه کلِ اعضایش

حسین ابن علی مثل نماز است و علی اکبرش مثلِ اذان قطعاً

اذان پیشِ نمازش میدهد با عشق جان قطعاً

صلاتی در صلاتِ ظهر در هجرِ اذانش

آه خواهد شد کمان قطعاً ...

قدم برداشت در ذهنم دوباره روضۀ اکبر

قدم زد در سرم هی روضه هایِ باز تا گودال و

بعدش روضه انگشتر و انگشت ...

قدم برداشتن،اصلاً دوستان فعل قدم برداشتن در کربلا

شد روضه امشب که هر جا زد قدم اقا علی اکبر

برایش سینه میکوبید و فدایش گشت با هر ضربه ای زینب

قدم برداشت وقتی روبرویِ لشکر دشمن به هیبت گویا

پیغمبر از غار حرا برگشت ...

چه سر هایی که دنبال علی رفتُ به دنبالش به سمتِ خیمه ها برگشت

قدم برداشت و آمد علی در محضر بابا

علی اکبر بابا همان زهرا همان حیدر همان پیغمبر بابا

قدم برداشت پیش چشم بابا و

به حال مرگ شد در کربلا بابا

به خود زد بار ها اکبر به خود زد بار ها بابا

صدا زد تا قدم برداشتی بابا

قدم برداشت تا بابا

اگر چه مضطر و مشکل برید اخر ز بابا دل

چونان که موج از ساحل برید اخر ز بابا و

بریدن گشت ان فعلی که در این روزه وقت صرف

ابعاد غم ارباب ما را می کند کامل

بریدم گفت بابا که بریدم از جهان وقتی بریدی اکبرم

از خیمه پایت را

بریدم از جهان وقتی بریدی اه از گوشم صدایت را

بریدم تا بریدی و بریدند اه جسمت را بریده هی بریده

تا به انجا که فقط گفتا پدر با هر نفس یک حرف اسمت را

بریدن می کند معنا فقط یک گوشه از غم های بابا را

بریدن تازه از یک زاویه تعریف خواهد کرد معنای ظریفِ اربا اربا را

که هر عضوت بریده گشته با شمشیر ها آخر

چونان که از تو در میدان نماندست لا بغیر از رد پا آخر

بریدند از تو در این جنگ طوری که بریده گشت در نایت صدا آخر

بریدن چون که گردد نا مرتب داستانش فرق خواهد کرد

بریدن های دست و پا و .......

بریدن می شود آغاز وقتی می شود در اولین بر خورد ها

اسم علی اکبرت ابراز

بریدن بدین ترتیب دارد می شود هی روضه هایت باز

و کم کم می برد جسم تو را شمشیر و

تیغ و تیر و نیزه و مقراض

و با مقراض گشتی چون گل پرپر

و با مقراض علی اکبر ارباب شد کم کم علی اصغر

حسین جانم ...حسین جانم ...

حسین جانم جانم جانم .....

.