حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه

روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه

كريم كاري به جز جود و كرم نداره آقام تو مدينه است ولي حرم نداره همیشه غم نصیبی بی یارو بی حبیبی الهی من برات بمیرم توخونتم غریبی فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خوشنودی خدا بخشید در ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره کرمش را به مجتبی بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید *الان مدینه چه خبر؟.. ان شاالله اقامون بیاد براش حرم درست کنم برا امام حسن(ع)برا امام صادق(ع) برا امام باقر(ع) ...* دو ماه گریه برای حسین باعث شد که رزق اشک حسن را خدا به ما بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید *انقدر غریبه .. امشب بچه هاش بهانه شدن براش روضه بخونیم .. بعدِ کوچه هی غصه میخورد .. همه بچه ها گریه میکردن اما حسن یه جور دیگه گریه میکرد .. اخه اون چیزی که حسن دیده حسین ندیده .. ان شاالله هیچ وقت زمین خوردنِ مادرتُ نبینی ...* . . به این چشمات یاد بده هر چیزیُ نبینه تا بتونه گریه کنه .. امشب بگو آی کریمه اهل بیت امشب اومدم دره دلم روخودت قفلش کنی .. آقا میخوام فقط جای شما باشه .. همچین که این دو تا داداش باهم شوخی میکردن زور آزمایی میکردن بی بی فاطمه (س) نگاه کرد هی میگفت جانم حسینم .. امیرالمومنین نگاه کرد هی میگفت جانم حسینم .. یه وقت دیدن پیغمبر آروم آروم گریه میکنه هی میگه جانم حسن .. _بابا شما فرمودی بچه کوچکترُ تشویق کنن چطور شما حسنُ تشویق میکنی؟!.. صدا زد دخترم دیدم تو میگی حسین ، علی میگه حسین ، نگاه کردم دیدم همه ملائکه دارن سرکشی میکنن همه میگن جانم حسین .. دیدم اینجا حسنم غریبه ... امشب یه عهدی ببند با آقا بگو اگه اربعین رفتم کربلا برا امام حسن روضه میخونم و گریه میکنم .. آخه انقدر داداششُ دوست داره .. وقتی همه رفتن اومد وداع کنه ، صدا زد خواهرم حواست به این بچه ها باشه .. اما خواهرم من یه امانتی دارم دسته عبدالله رو گذاشت تو دست زینب .. گفت حالا که من دارم میرم این تنها یادگارِ داداشمه .. صدا زد علی اکبرم رفت ‌‌‌‌.. قاسمم رفت .. زینب خیلی مراقب این بچه باش این بچه یه غرور عجیبی داره‌ .. دستش تو دست عمه بود جلو خیمه داره نگاه میکنه .. نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا برجدال طاقت داشت هوا زِجور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید یه وقت زینب نگاه کرد دید یه گوشه شلوغ شده .. حسین از ذوالجناح افتاد .. این تیرها تو بدنه شکسته .. یه وقت دیدن عبدالله دست عمه رها کرد ، عمه بزار برم .. عمه مگه نمیبینی عموم رو غریب گیر آوردن .. مگه من مردم بزارم عموم رو شهید کنید .. من پسرِ حسنم ، من نوۀ پهلو شکستۀ مدینه ام .. یه مرتبه رسید دید عمو بیحال اُفتاده .. خون جاریِ .. هر نفسی که میکشه از این شبکه ها داره خون بیرون میزنه .. پرید بغل عمو .. حرمله گفت من سه تا تیر بردم کربلا .. این سه تا تیرُ کجا خرج کردی؟.. گفت اون وقتی که حسین یه بچه شیرخواره رو ، رو دست گرفت .. یکی از تیرای دیگرُ وقتی حسین خطبه میخوند زدم تو سینه ش .. هرچه کرد از جلو تیر در نیومد .. عاقبت تیرُ از پشت درآورد .. اما سومین تیر" رسیدم تو گودال دیدم یه بچه ای خودشُ رو بدنِ عموش انداخته ، داره از عموش دفاع میکنه .. شمشیرُ بالا آوردن دستشو آورد جلو به عمو نخوره دیدم دست به پوست آویزان شد .. گفتم این بچه کیه که نمیزاره حسینُ بکشید! آخرین تیرُ نشونه گرفت میگه زدم به این بچه .. عبدالله به سینه حسین دوخته شد ... . . خدا کنه که عمه جون نبینه که صورت عمو رویِ زمینه ببین که راه نفسش رو بستی بی حیا پا تو بردار از رو سینه تو معرکه هلهله بود و فریاد تیره سه شعبه که به سمتت افتاد اونی که عمامه رو از تو دزدید برا چی وایساده ؛دیگه چی میخاد!؟ عجب قیامتی تو قتلگاهت جماعتی هنوز تو زنده ای ولی شروع شده چه غارتی هوا نمونده که نفس بگیرم باید تنت رو رویِ دست بگیرم عمو اجازه بده تا از اینا عبایِ پیغمبرُ پس بگیرم به سمت خیمه هاست هنوز نگاهت کجا بره خواهر بی پناهت گفتی که تشنه ای ولی یه نامرد آبُ میریزه دوره قتلگاهت *هی میگفت آبُ میزیزم رو زمین ولی نمیزارم یه قطرش به لبت برسه .. شما فکر میکنید فقط عبدالله رسید تو گودال؟!..* رسیده مادرت نشسته بالاسرِ پیکرت رسیده قاتلت میخوادچیکارکنه باحنجرت آخ دعواشده برا بریدن سرت حسین ..... حسین .... .