حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل شب ششم محرم ۹۸ حاج منصور ارضی

روضه و توسل شب ششم محرم ۹۸ حاج منصور ارضی

اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا ابِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذوالجلال و الاکرام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ.

اَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمیعِ الْعَلیمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ وَ اَعُوذُ باللَّهِ اَنْ یَحْضُرُونِ اِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه السلام علیک یا عین الله فی خلقه السلام علیک با نور الله الذی یهتدی به المهتدون و یفرّج به عن المومنین السلام علیک ایها المعذب الخائف السلام علیک ایها الولی الناصح السلام علیک یا سفینة النجاة السلام علیک ایها العين الحیاة السلام علیک صلی الله علیک و علی آل بیتک الطیبین الطاهرین السلام علیک عجلّ الله ما وعدک من النصر و ظهور الامر السلام علیک یا مولای انا مولاک عارف باولاک و اُخراک اتقرب الی الله تعالی بک و بآل بیتک و انتظر ظهورک و ظهور الحق علی یدک و اسال الله ان یصلی علی محمد آل محمد و ان یجعلنی من المنتظرین لک و التابعین و الناصرین لک علی اعدائک و المستشهدین بین یدیک فی جملة اولیائک یا مولای یا صاحب الزمان یا مولای یا صاحب الزمان صلوات الله علیک و علی آل بیتک هذا یوم الجمعه و هو یومک التموقع فیه ظهورک و الفرج فیه للمومنین علی یدیک و قتل الکافرین بسیفک و انا یا مولای فیه ضیفک فیه ضیفک وجارک و انت یا مولای کریم من اولاد الکرام و مامور بالضیافة و الاجاره فاضفنی و اجرنی صلوات الله علیک و علی اهل بیتک الطاهرین

دلت سیاه شده نور هل عطا کافیست
ز خلق رانده شدی حجت خدا کافیست

نیاز بنده‌ی عاشق به مال و زیور نیست
دلی که بر غم مولا است مبتلا کافیست

که گفته وصل دوای تمام درد من است
هر آنچه یاد بخواهد همان مرا کافیست

از آستان امامی که معدن خیر است
برای نوکر درمانده یک دعا کافیست

بیا بخاطر قلب امام قول دهیم
اگر چه دیر شده اما دگر خطا کافیست

برای هرکه هوای دلش نفس گیر است
نفس کشیدن در مشهد الرضا کافیست

حرم کجا و من رو سیاه کجا میدانم
همینکه سوختم از هجر کربلا کافیست

دوید زینب و با گریه گفت با قاتل
نزن عزیز مرا شمر بی حیا کافیست

همه کفن بخرند و همه کفن بشوند
فقط برای حسین ست که بوریا کافیست

یعنی فقط آقای من کفن نداره
یوسف زهرا پیروهن نداره
یه جای سالم تو بدن نداره
دندون سالم تو دهن نداره
اقای من فقط کفن نداره

به یکی گفتم آقا چرا پنجشنبه ها و شب جمعه کراهت داره ؟!.. مگه صبح پنجشنبه آفتاب نزده میری سر قبر ها گفت بعضی از اینها اولیا خدا هستن شب جمعه دعوت میشن میرن کربلا اگه بری مزاحم میشی باید بیاد جواب سلاماتو بده بذار صبح جمعه برید زیارت اهل قبور که اگر رفتن کربلا برگشته باشن بعد اونجا اگر حالی داشته باشی چشمی داشته باشی گوشی داشته باشی اونجا احساس میکنی بوی کربلا میاد..

 

*شب عاشورا همه سخن گفتن ، پسر مجتبی علیه السلام اول اجازه گرفت عمو جان یه سوالی دارم آیا منم فردا جانمُ قربانت میکنم ؟!
حضرت فرمود من یه سوالی از تو دارم از هیچکس این سوالُ نکرده ؛ فرمود به من بگو قاسم جان عزیزم مرگ در ذائقه‌ی تو چگونه است؟ سریع جواب داد احلی من العسل ..
بعد حضرت گریه کرد همه یکمی از تو اصحاب و یاران گریه کردن فرمود قاسم جان فردا به بلای عظیمی گرفتار میشی ..

ای خدا .. حالا دم در خیمه آماده ایستاده داره جنگ کردن قاسمُ میبینه یاد داداشش حسن افتاده .. چنان این بچه میجنگید و بعضیا فرمودن غیر از ازرق و بچه هاش لعنت الله علیه سی نفرُ به درک واصل کرد .. یهو دورش کردن دل ابی‌عبدالله ریخت به هم .. بگید مادرش دعا کنه ..

میخوام بگیم امروز حسین جان دیر شد مادرش دیگه نتونست دعا کنه .. یه وقت یه صدایی بلند شد عمو جانم به دادم برس .. حضرت به عجله مثل باز شکاری رسید بالاسرش..*

آنچنان خوش قد و بالا شده ای در نظرم
مانده ام من که تو عباسِ منی یا پسرم

از جوانانِ بنی هاشم من هیچ نماند
وای بر حال من و وای به احوال حرم

دل من تنگِ حسن بود تو را میدیدم
حال باید خبرت را به مدینه ببرم

استخوانی که نداری همه اش نرم شده
اصلاً انگار عسل ریخته در دو رو برم

جای ذکرِ حسن از لعل لبت خون میریخت
همه‌ی دشت تو هستی و ز تو می گذرم

آن طرف کوچه مگر داشت که پا خورده شدی؟!
نیزه ها خورده به پهلوی تو ای بال و پرم

تو و اکبر نفر بعدی تان عباس است
چقدر داغ ببینم به خدا یک نفرم

اکبرم پخش شد اما تو به هم پیچیدی
داغ خورده جگرم تیر کشیده کمرم

تو عمو گفتی و این قوم مرا هو کردند
یادگارِ حسنم کاش می آمد خبرم

سر رویِ دامن من داری و هنگام غروب
منِ بی کس به رویِ دامن شمر ست سرم